جدول جو
جدول جو

معنی انگالی - جستجوی لغت در جدول جو

انگالی
(اَ)
نام یکی از دهستانهای یازده گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است که 13 آبادی و در حدود 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
خوراکی که از روغن داغ کرده و آب و شکر یا شیره با نان تریت کرده درست کنند، چنگال خوست، چنگال خست، چنگال خوش، انگشتو، بشتره، بشتزه، بشنزه، بشنژه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگالی
تصویر بنگالی
از مردم بنگال، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که مخلوطی از هندی، فارسی و عربی است و در بنگال رایج است، مربوط به بنگال مثلاً برنج بنگالی
فرهنگ فارسی عمید
(بِ/ بَ)
منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(چَ)
طعامی که چنگال نیز گویند. (ناظم الاطباء). حلوایی است از کعک و شیره و جز آن. چنگال. (یادداشت مؤلف) ، مالیده گر. (آنندراج). چنگال مال. (شرفنامۀ منیری). رجوع به چنگال شود
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ)
انگار. گویی: انگاری باران می آید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به انگار شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
صفت دنگال: اتاقهای به آن دنگالی همه خالی افتاده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به دنگال شود
لغت نامه دهخدا
(اَ گَ)
حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن.
لغت نامه دهخدا
منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد، از مردم بنگال اهل بنگال، زبانی که مردم بنگال بدان تکلم کنند و آن آمیخته ایست از هندی فارس و عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنگالی
تصویر چنگالی
در هم مالیده، چنگال چنگالی
فرهنگ لغت هوشیار
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
طفيليّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
Parasitic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انگولک، تحریک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بخشی کمی از زمین، قطعه ای کوچک از زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
pasożytniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
寄生的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
паразитический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
طفیلی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
পরজীবী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parazitik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
기생적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
טפילי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
寄生的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
परजीवी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
กาฝาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitair
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitär
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parassitario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
паразитичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitário
دیکشنری فارسی به پرتغالی