جدول جو
جدول جو

معنی انکتال - جستجوی لغت در جدول جو

انکتال(اِ تِ)
درگذشتن و رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گذاشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انکتال
گذشتن رفتن با شتاب
تصویری از انکتال
تصویر انکتال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
بریده شدن. (تاج المصادر بیهقی). بریده گردیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). انقطاع. (از اقرب الموارد). انبتل انبتالاً، بریده گردید. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِتْ)
سخت کشیده شدن تلاق.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیش آمدن کسی را به دشنام و ضرب. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خندیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دندان نمودن و خندیدن. (آنندراج). گماریدن. (تاج المصادر بیهقی). بگماریدن. (مصادر زوزنی) ، دانستن. (غیاث اللغات). شمردن. بحساب آوردن. تعداد کردن. عد کردن. (یادداشت مؤلف) :
همه خوبی انگار ای پهلوان
بدی ناید از شاه خود بی گمان.
فردوسی.
جمال صفاهان نظام دوم
که گیتی سیم جعفر انگاشتش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ)
این نام را مورخین عرب به ریشارد کور دو لیون پادشاه انگلستان در جنگ های صلیبی داده اند از جهت شجاعت و دلیری این پادشاه و نیز از بابت مصالحۀ موقتی که با صلاح الدین کبیر نمود و او را مجبور بر اجرای این صلح نمود. (ناظم الاطباء) ، کند شدن شمشیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کند شدن. (یادداشت مؤلف) ، نرم درخشیدن و بروشنایی برق نمودارشدن تاریکی ابر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). درخشیدن برق. (تاج المصادر بیهقی) : انکل السحاب عن البرق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
موضعی است. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، پوشیده شدن زمین از گیاه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
راندن ودور کردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). دفع کردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ نکل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قیدها و بندهای سخت یا بندهای آتشین. (آنندراج) : ان لدینا انکالاً و جحیماً. (قرآن 12/73) ، نزدیک ما در غیب ایشان را بندهاست و آتشی عظیم. (کشف الاسرار ج 10 ص 263) ، گذاشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال: انکفوا عن الموضع اذا ترکوه. (منتهی الارب). ترک کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتطال
تصویر انتطال
چکانیدن ریختن اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاب
تصویر انتکاب
در رنج افتادن به سختی افتادن کمان بردوش افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفال
تصویر انتفال
بیزاری جستن، دور گردیدن، در خواستن در خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتسال
تصویر انتسال
نظم را قبول کردن، مرتب شدن دارای نسل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتضال
تصویر انتضال
بیرون آوردن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکار
تصویر انتکار
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتجال
تصویر انتجال
آشکاری، گذشتن، پالودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتتار
تصویر انتتار
کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
گسستن پیمان، گسستن ریسمان، ریش ریش شدن بر گشتن از حاجت خود، گسسته شدن (ریسمان پیمان)، شکافتن، آهنگ پیوند کردن کوکب سفلی یا کوکب علوی، و پیش از آنکه تمام شود این سفلی راجع شود و باز گردد و آن پیوند شکافته آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتبال
تصویر انتبال
کشتن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاس
تصویر انتکاس
سرنگون افتادن، نگونسار شدن، واژگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
جنگ، (جنگ را باش خ) از تو آواز القتال رسد و زعد بانگ الامان باشد، (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الکترال
تصویر الکترال
انتخابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتکال
تصویر افتکال
گزافیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتتال
تصویر اقتتال
جنگیدن کشت و کشتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتکال
تصویر اشتکال
مشتبه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتکال
تصویر احتکال
دشوارشدن، آموختن زبان پارسی پس از زبان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکال
تصویر انکال
جمع نکل، بندهای سخت دور کردن: از کاری باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعتال
تصویر انعتال
سخت کشیدگی، بر نخاستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفتال
تصویر انفتال
تافتگی باز گشتن باز ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکلال
تصویر انکلال
دندان نمودن، کند شدن، نرم درخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ائتکال
تصویر ائتکال
برانگیختن، تابناکی، خشمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
ترابرد، جابجایی
فرهنگ واژه فارسی سره