ناشناختن. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). ندانستن. جاهل بودن به چیزی. (از اقرب الموارد) : انکار مرد کار را، نشناختن وی آن را. (از ناظم الاطباء) ، بر روی درآمدن در چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). با روی داخل شدن در چیزی. (از اقرب الموارد). درآمدن در چیزی. (از ناظم الاطباء)
ناشناختن. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). ندانستن. جاهل بودن به چیزی. (از اقرب الموارد) : انکار مرد کار را، نشناختن وی آن را. (از ناظم الاطباء) ، بر روی درآمدن در چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). با روی داخل شدن در چیزی. (از اقرب الموارد). درآمدن در چیزی. (از ناظم الاطباء)