- انمیاع
- گداختن روغن
معنی انمیاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرازیر شدن خوی (عرق)، مس مس کردن در خرید
جدا گشتگی
آب ساییدگی آب شستگی
گردن نهادگی فرمانبرداری فرمانبردار شدن فرمان بردن
خریدن، خریداری
هراسیدن ترسیدن
بر آماسیدن از خشم
آهنجش
پیغمبران، پیامبران
سوزش دل، آرزومندی
دو گوش دوخایه (بیضه)
بریده شدن، انقطاع
کوس بستن باز
بر کنده شدن، از جا در رفتن
فریفته شدن، فریب خوردن
دل زدگی، ترنجیدگی - انقباض)
گردآمدن، گرایش گروش، کرانجیگری (بی طرفی) گرد آمدن پیوسته شدن، گراییدن
ریزش خون
برگزیدن
درآویخته شدن در آویزیدن، دور گردیدن
دست ناویدن، گرفتن، آورد و برد
پی در پی رسیدن
سود یافتن، نفع گرفتن
بر کشیدن، دارو به بینی کردن، به زور کندن
بازداشتن، امتناع، برکندن
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
جمع نبی، پیامبران، وخشوران، پیغمبران
شتافتن، به شتاب رفتن
آزار رسانی، بیرون رفتن، از دست افتادن
کلان شکمی، شکم افتادگی
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
دورشدن به کناررفتن، رانده شدن، نیست شدن، درآمدن، آهسته سخنی ژرف سخنی دور شدن بر کنار گشتن، باز داشته شدن رانده شدن، در ایستادن در آمدن، خوض پیوستن