جدول جو
جدول جو

معنی انمیار - جستجوی لغت در جدول جو

انمیار(اِ تِ)
برکنده شدن موی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بیفتیدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از المیرا
تصویر المیرا
(دخترانه)
نمایانگر مردم، تمثیل کننده ملت، فدایی ایل، ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ تِ)
گداختن روغن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حل شدن و آب شدن. ذوب شدن. (از اقرب الموارد) :و کان لینا سریع التفتت و الانمیاع. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ)
جمع واژۀ نیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یوغ. (آنندراج) ، مخالفت و ضدیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آب گوارد (گوارا) و ساده یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آب خوشگوار و شیرین یافتن. (آنندراج). به آب پاکیزه و روشن رسیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِرْ)
افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ قَ)
فرودریدن بنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فروریخته شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی، ترتیب عادل بن علی). ریهیده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آمیخته شدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جدا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، فشارده شدن خرما. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
خطهای پای گاو دشتی. (آنندراج) (منتهی الارب) ، فوت شدن. (آنندراج) (منتهی الارب). غایب شدن و ناپدید گشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
هلاک گردیدن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شکافته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انشقاق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ ءَ)
کژ گردیدن و شکسته شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کج گردیدن و شکسته و ویران شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نوره مالیدن. (از اقرب الموارد). نوره بکار داشتن یعنی آهک. (مجمل اللغه). آهه (آهک) بکار داشتن. (تاج المصادر بیهقی). انتوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انبیاع
تصویر انبیاع
سرازیر شدن خوی (عرق)، مس مس کردن در خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتبار
تصویر انتبار
بریدگی، بی فرزندی، دویدن بر تخت رفتن آبله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتتار
تصویر انتتار
کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقتیار
تصویر اقتیار
جستاریدن (جستار بحث)، باز کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیار
تصویر اعتیار
ایرمان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمیاز
تصویر انمیاز
جدا گشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشتیار
تصویر اشتیار
انگبین بر گرفتن (از کندو یا از درختان)، فربه شدن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمیاد
تصویر اسمیاد
بر آماسیدن از خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیار
تصویر استیار
پیروی: به روش دیگری رفتن، خواربار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمیرار
تصویر اسمیرار
گند مگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
گزیدن، گزین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمرار
تصویر احمرار
سرخ شدن سرخینگی، سرخی، فزونی درد سرخ شدن، سرخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمیرار
تصویر احمیرار
سرخرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمیاث
تصویر انمیاث
آب ساییدگی آب شستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمیاع
تصویر انمیاع
گداختن روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطیار
تصویر انطیار
شکافتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمار
تصویر انمار
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصیار
تصویر انصیار
کژ گردیدن، شکسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبیاء
تصویر انبیاء
جمع نبی، پیامبران، وخشوران، پیغمبران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار
تصویر اختیار
چاره داری، توانایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انبیاء
تصویر انبیاء
پیغمبران، پیامبران
فرهنگ واژه فارسی سره