جدول جو
جدول جو

معنی انقلابین - جستجوی لغت در جدول جو

انقلابین(اِ قِ بَ)
دو انقلاب، در نجوم، دو نقطۀ دایره البروج که در آنها میل خورشید به منتهی میرسد (یعنی خورشید بمنتهای فاصله خود از معدل النهار یا استوای فلکی میرسد). انقلابین دو نقطۀ متقاطر از کرۀ آسمان اند و بنظر ساکنین زمین، خورشید سالی یکبار از هریک از آنهامیگذرد، یکی در اول تابستان و دیگری در اول زمستان. در حوالی هنگام این دو عبور میل خورشید مدت چند روزتقریباً ثابت باقی میماند (27 23) ، و در این ایام چنین بنظر میرسد که خورشید متوقف است در نیمکرۀ شمالی، آن نقطۀ انقلاب را که نظیر اول تیرماه است انقلاب صیفی (= انقلاب تابستانی) و دیگری را انقلاب شتوی (=انقلاب زمستانی) خوانند. (از دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود، آشوب، شورش، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، در علم نجوم رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی
فرهنگ فارسی عمید
(اِ قِ)
منسوب به انقلاب. شورشی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از انقلابیون
تصویر انقلابیون
شورشیان جمع انقلابی انقلابیان شورشگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
شورشی، آشوبی منسوب به انقلاب شورشی، طرفدار انقلاب، جمع انقلابیون
فرهنگ لغت هوشیار
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقلابات
تصویر انقلابات
جمع انقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
منسوب به انقلاب، شورشی، طرفدار انقلاب، انقلاب کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقلاب
تصویر انقلاب
((اِ قِ))
دگرگون شدن، زیر و رو شدن، قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت، استفراغ، قی، نا آرامی، بی قراری، هیجان، شورش، عصیان، تبدیل صورتی به صورت دیگر (فلسفه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقلاب
تصویر انقلاب
آشوب، دگردیسی، واگشت، جنبش، دگرگونی
فرهنگ واژه فارسی سره
چریک، مبارز، اخلالگر، شورشگر، شورشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
ثوريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انقلاب
تصویر انقلاب
Revolution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
Revolutionarily, Revolutionary
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
de manière révolutionnaire, révolutionnaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انقلابی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
революционно , революционный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
revolutionär
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
революційно , революційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
rewolucyjnie, rewolucyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
革命性地 , 革命性的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
de forma revolucionária, revolucionário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
in modo rivoluzionario, rivoluzionario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
انقلابی انداز میں , انقلابی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
revolutionair
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
বিপ্লবীভাবে , বিপ্লবী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
kwa mapinduzi, mapinduzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
devrimci bir şekilde, devrimci
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
혁명적으로 , 혁명의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
革命的に , 革命的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
בצורה מהפכנית , מהפכני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
de manera revolucionaria, revolucionario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
secara revolusioner, revolusioner
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
อย่างปฏิวัติ , ปฏิวัติ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انقلابی
تصویر انقلابی
क्रांतिकारी रूप से , क्रांतिकारी
دیکشنری فارسی به هندی