تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود، آشوب، شورش، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، در علم نجوم رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی
تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود، آشوب، شورش، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، در علم نجوم رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی
دو انقلاب، در نجوم، دو نقطۀ دایره البروج که در آنها میل خورشید به منتهی میرسد (یعنی خورشید بمنتهای فاصله خود از معدل النهار یا استوای فلکی میرسد). انقلابین دو نقطۀ متقاطر از کرۀ آسمان اند و بنظر ساکنین زمین، خورشید سالی یکبار از هریک از آنهامیگذرد، یکی در اول تابستان و دیگری در اول زمستان. در حوالی هنگام این دو عبور میل خورشید مدت چند روزتقریباً ثابت باقی میماند (27 23) ، و در این ایام چنین بنظر میرسد که خورشید متوقف است در نیمکرۀ شمالی، آن نقطۀ انقلاب را که نظیر اول تیرماه است انقلاب صیفی (= انقلاب تابستانی) و دیگری را انقلاب شتوی (=انقلاب زمستانی) خوانند. (از دایرهالمعارف فارسی)
دو انقلاب، در نجوم، دو نقطۀ دایره البروج که در آنها میل خورشید به منتهی میرسد (یعنی خورشید بمنتهای فاصله خود از معدل النهار یا استوای فلکی میرسد). انقلابین دو نقطۀ متقاطر از کرۀ آسمان اند و بنظر ساکنین زمین، خورشید سالی یکبار از هریک از آنهامیگذرد، یکی در اول تابستان و دیگری در اول زمستان. در حوالی هنگام این دو عبور میل خورشید مدت چند روزتقریباً ثابت باقی میماند (َ27 ْ23) ، و در این ایام چنین بنظر میرسد که خورشید متوقف است در نیمکرۀ شمالی، آن نقطۀ انقلاب را که نظیر اول تیرماه است انقلاب صیفی (= انقلاب تابستانی) و دیگری را انقلاب شتوی (=انقلاب زمستانی) خوانند. (از دایرهالمعارف فارسی)
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس