- انقلاب
- آشوب، دگردیسی، واگشت، جنبش، دگرگونی
معنی انقلاب - جستجوی لغت در جدول جو
- انقلاب
- برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
- انقلاب ((اِ قِ))
- دگرگون شدن، زیر و رو شدن، قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت، استفراغ، قی، نا آرامی، بی قراری، هیجان، شورش، عصیان، تبدیل صورتی به صورت دیگر (فلسفه)
- انقلاب
- تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تود های ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره می شود، آشوب، شورش، برگشتن از حالی به حال دیگر، دگرگون شدن، در علم نجوم رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی
- انقلاب
- Revolution
- انقلاب
- одинаковость
- انقلاب
- (DE) Revolution
- انقلاب
- подібність
- انقلاب
- (PL) rewolucja
- انقلاب
- (PT) revolução
- انقلاب
- (IT) rivoluzione
- انقلاب
- (ES) revolución
- انقلاب
- (FR) révolution
- انقلاب
- (NL) revolutie
- انقلاب
- ความเหมือนกัน
- انقلاب
- (ID) revolusi
- انقلاب
- مثاليٌّ
- انقلاب
- समानता
- انقلاب
- (TR) devrim
- انقلاب
- (SW) mapinduzi
- انقلاب
- অভিন্নতা
- انقلاب
- یکسانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شورشی، آشوبی منسوب به انقلاب شورشی، طرفدار انقلاب، جمع انقلابیون
منسوب به انقلاب، شورشی، طرفدار انقلاب، انقلاب کننده
Revolutionarily, Revolutionary
революционно , революционный
revolutionär
революційно , революційний
rewolucyjnie, rewolucyjny
革命性地 , 革命性的
de forma revolucionária, revolucionário