جدول جو
جدول جو

معنی انقشار - جستجوی لغت در جدول جو

انقشار(اِ تِ بَ)
باز گردیدن پوست درخت و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پوست واشدن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
انقشار
پوست انداختن کنده شدن پوست
تصویری از انقشار
تصویر انقشار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکنده شدن، گسترده شدن چیزی، فاش شدن خبر، چاپ و توزیع کتاب، نشریه، مجله و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ قَ)
روان شدن و درگذشتن قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روان شدن و تند رفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِذْ)
پراکنده و گشاده گردیدن ابر از هوا و دل از غم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). از بین رفتن اندوه از دل و بلا از شهرها. (از اقرب الموارد). واشدن میغ. (تاج المصادر بیهقی). باز شدن ابر. باز شدن هوا. صافی شدن هوا. ازمهلال. امزهلال. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
از بیخ بریده شدن و برکنده گردیدن درخت و بر زمین افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). برکنده شدن درخت از ریشه. (از اقرب الموارد). از بیخ برکنده شدن. (ترجمان القرآن جرجانی). برکنده شدن. (مصادر زوزنی). از بن کنده شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِرْ)
افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گسترده گردیدن و دراز گشتن روز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). طولانی شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد). دراز گشتن روز. (آنندراج) ، برگزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی). یقال انتضل منه. (منتهی الارب) ، دست انداختن شتر در رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بر همدیگر نازیدن مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تفاخر. (اقرب الموارد) ، تیراندازی کردن با هم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر تیر انداختن. (تاج المصادر بیهقی) ، بسخن و شعر مفاخره کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). یقال انتضلوا بالکلام و الاشعار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکندگی، گسترده شدن، خبر را فاش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقعار
تصویر انقعار
برکنده گردیدن بر زمین افتادن مردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
((اِ تِ))
پراکنده شدن، شیوع یافتن، پراکندگی، شیوع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پراکنش، پراکنیدن، گسترش، افشاندن، چاپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
يطلق
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
Dissemination, Emanation, Propagation, Publication
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
diffusion, émanation, propagation, publication
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
распространение , эманация , публикация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
전파 , 방출 , 출판
دیکشنری فارسی به کره ای
آشفتگی، هرج و مرج
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
پھیلاؤ , اشاعت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
প্রচার , বিকিরণ , প্রকাশনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
usambazaji, kuenea, uenezaji, uchapishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
yayılma, yayın
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
הפצה , קרינה , פרסום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
普及 , 発散 , 伝播 , 出版物
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
Verbreitung, Ausstrahlung, Veröffentlichung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
प्रसार , प्रकाशन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
penyebaran, emanasi, publikasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
การเผยแพร่ , การแพร่กระจาย , การตีพิมพ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
difusión, emanación, propagación, publicación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
diffusione, emanazione, propagazione, pubblicazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
disseminação, emanação, propagação, publicação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
传播 , 发散 , 出版物
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
rozpowszechnianie, emanacja, propagacja, publikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
поширення , еманація , публікація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انتشار
تصویر انتشار
verspreiding, emanatie, publicatie
دیکشنری فارسی به هلندی