- انقراض
از میان رفتن، نابود شدن، بریده شدن
معنی انقراض - جستجوی لغت در جدول جو
- انقراض (اِ تِ)
رفتن و درگذشتن، یقال انقرض القوم، اذا درجوا و لم یبق منهم احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بریده شدن. به آخر رسیدن مدت. (آنندراج). به آخر رسیدن. (ترجمان القرآن جرجانی). سپری شدن. (تاج المصادر بیهقی). برسیدن گروهی. (مصادر زوزنی). بریده شدن و گاهی به آخر رسیدن مدت از این مراد باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). بسر آمدن مدت. (یادداشت مؤلف).
- انقراض
رفتن و درگذشتن، بسر آمدن مدت، سپری شدن
- انقراض ((اِ قِ))
از میان رفتن، برچیده شدن، سپری شدن
- انقراض
سرنگونی، واژگونی، انهدام، زوال، نابودی، انحطاط، تلاشی، ضعف
- انقراض
الانقراض
- انقراض
Extinction
- انقراض
extinction
- انقراض
uitsterven
- انقراض
extinción
- انقراض
исчезновение
- انقراض
Aussterben
- انقراض
вимирання
- انقراض
wymarcie
- انقراض
灭绝
- انقراض
extinção
- انقراض
estinzione
- انقراض
انقراض
- انقراض
การสูญพันธุ์
- انقراض
انقراض
- انقراض
বিলুপ্তি
- انقراض
kutoweka
- انقراض
soyu tükenme
- انقراض
절멸
- انقراض
絶滅
- انقراض
विलुप्तता
- انقراض
kepunahan
- انقراض
הכחדה
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افتادن، افتادن و فرود آمدن بنا، فرود آمدن چیزی بر چیزی، رفتن ستاره، فرو شدن ستاره
گرفته شدن، درهم کشیده شدن، گرفتگی، درهم کشیدگی، در علم فیزیک کاهش ابعاد جسم بدون تغییر در خاصیت آن، معمولاً در اثر کاهش دما
ریزش در ساختمان، فرود: در ستارگان، کوس بستن فرود آمدن، تاختن، افتادن بسرعت (بناو غیره)، رفتن ستاره سقوط سریع ستاره، جمع انقضاضات
