جدول جو
جدول جو

معنی انقاب - جستجوی لغت در جدول جو

انقاب
(اِ تِ)
رفتن در زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). سیر کردن در زمین. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
انقاب
(اَ)
جمع واژۀ نقب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سوراخها و سرنگها که در زمین کنند. (غیاث اللغات).
لغت نامه دهخدا
انقاب
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
تصویری از انقاب
تصویر انقاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از القاب
تصویر القاب
لقب ها، اسامی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، جمع واژۀ لقب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
رهانیدن، نجات دادن، جدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیاب
تصویر انیاب
ناب ها، دندان های نیش، جمع واژۀ ناب، چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
روبند بستن، نقاب زدن، روبنده بستن زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
ساختمان هایی که ویران کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انشاب
تصویر انشاب
بند آوردن، آویزاندن آویزان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نصب، سنگهائی که گرداگرد کعبه بر پا میکردند و می پرسیدند و بر آنها ذبح و قربانی میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاه
تصویر انقاه
بهبود بخشیدن، نیوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاء
تصویر انقاء
جمع نقو، بر استخوان ها، برگزیدن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاح
تصویر انقاح
پالایش سخن پالایش چامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاذ
تصویر انقاذ
یکسو گردانیدن، نجات دادن، رهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاس
تصویر انقاس
سیاهیهای دوات، دوده ها، مداد، دوده مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاص
تصویر انقاص
کم کردن کاستن از کار انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاض
تصویر انقاض
جمع نقض شکسته ها فرو کرده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقاب
تصویر اوقاب
جمع وقب، رخت های خانه
فرهنگ لغت هوشیار
برگشتگی دگرگونی، زیر و رویی زیرور و شدن، خیزش (قیام) آشوب شورش برگشتن از حالی بحالی دگر گون شدن، زیر و رو شدن وا گردیدن بر گشتن، بر گشتگی تغییر تحول تبدل، شورش بی آرامی، شورش عده ای برای واژگون کردن حکومت موجود و ایجاد حکومتی نو، شورش دل منش گردا استفراغ قی، انقلاب در عناصر بمعنی تبدیل صورتی بصورت دیگر است و آن همان کون و فساد است، جمع انقلابات. برگشتن، بازگردانیدن، واژگون شدن و برگشتن از کاری، آشوب و شورش، انعکاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیاب
تصویر انیاب
جمع ناب، دندانهای نیشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساب
تصویر انساب
جمع نسب، پشتها، نژادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
نقاب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثقاب
تصویر انثقاب
سوراخدار شدن رخنه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخاب
تصویر انخاب
فرزند دلیر آوردن، فرزند بزدل آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ندبه، داغ ها، نشان ها، بر پوست کندگی زخم، خود به سیج افکندن، به رنج افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاب
تصویر انجاب
گرامی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از القاب
تصویر القاب
جمع لقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعقاب
تصویر اعقاب
جمع عقب، پس ماندگان، بازماندگان، نوادگان، فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصقاب
تصویر اصقاب
به تیر رس رسیدن نزدیک گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقاب
تصویر اشقاب
جایگاهی است نزدیک مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسقاب
تصویر اسقاب
نزدیک آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاب
تصویر احقاب
بر ترک خود سوار کردن، جمع حقیق، سزاواران، جمع حقب، زمان های دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهاب
تصویر انهاب
به غارت و یغما دادن مال، به باد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقلاب
تصویر انقلاب
آشوب، دگردیسی، واگشت، جنبش، دگرگونی
فرهنگ واژه فارسی سره