جدول جو
جدول جو

معنی انفقاع - جستجوی لغت در جدول جو

انفقاع
(اِ تِ)
شکافته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انشقاق. (از اقرب الموارد) ، سوده و تنک و باریک شدن سپل شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). تنک و رقیق شدن سپل شتر. (از اقرب الموارد) ، دربان یا نقیب گردیدن، خداوند شتران باریک یا سوده سپل شدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انفقاع
خشک شدن، بازایستادن
تصویری از انفقاع
تصویر انفقاع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ نَ)
پنهان داشتن بدی را. (آنندراج). انقاع شر، پنهان داشتن بدی را و هو استعاره. (از منتهی الارب). انقاع شر برای کسی، پنهان داشتن بدی را برای وی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گشاده شدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). انفراج. (از اقرب الموارد). شکافته شدن. (تاج المصادربیهقی) (مصادر زوزنی) ، گوشها (واحد ندارد). (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نقاب. روبندها. (از غیاث اللغات). جمع نقاب در اقرب الموارد نقب است. و رجوع به مفردهای کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
تجارت به عصا کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تجارت کردن در نفعات (عصاها) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
زشت و بد گردانیدن حال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درویش و بدحال گردیدن. (از اقرب الموارد) ، نام اسب تزال بن عمرو مرادی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
کج گردیدن خردگاه دست و پای ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به فدع و افدع شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بیرون شدن سر نره از غلاف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بریده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، شکافته شدن. (تاج المصادر بیهقی). انشقاق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برگردیدن چوب بر مرغ: انفقس علی الطیر العود. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). انفقاس عودبر طیر، برگشتن چوب دام بر مرغ. (یادداشت مؤلف) ، جمع واژۀ نقا، نقو، نقو. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ نقو، نقو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، جمع واژۀ نقی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفردات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
کور شدن چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شکسته شدن یا کنده شدن چشم. (از اقرب الموارد). ترکیدن چشم. (یادداشت مؤلف) ، فربه شدن شتران. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، با مغز استخوان گردیدن، بزرگ گردانیدن گندم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فربه و پرمغز شدن گندم. (از اقرب الموارد). فربه و بالیده شدن گندم. (از شرح قاموس). مغزدار گشتن، پاک کردن. (تاج المصادر بیهقی). تنقیه. پاکیزه کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ترکیدن.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گرسنه شدن و باریک شکم گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، دور شدن، بسیارسفر گردیدن، روا کردن حاجت را، کلان گردانیدن فربهی شتر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، دانه بستن غورۀ خرما. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شتافتن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بشتاب رفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برگردیدن گونۀکسی: انتقع لونه (مجهولاً). (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تغییر یافتن رنگ چهره از ترس یا از اندوه، لغتی است در امتقاع. (از اقرب الموارد). برگردیدن گونه. (آنندراج). و رجوع به امتقاع شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از امتقاع
تصویر امتقاع
پستان مکیدن، گونه برگشتن از ترس یا از اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکنی، پیچ و تاب گرفتن از ریسمان شکستن گسیختن (تاب رسن پیمان و جز آن)، تباه شدن، پیمان شکنی پیمان گسلی، جمع انتقاضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
از حق کسی کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نگارستن نگاشتن، نگاراندن نقش پذیرفتن نگار بستن: انتقاش صور، جمع انتقاشات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاه
تصویر انتقاه
نیک در یافتن برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثعاع
تصویر انثعاع
ریزش خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثقاب
تصویر انثقاب
سوراخدار شدن رخنه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبضاع
تصویر انبضاع
بریده شدن، انقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتقاع
تصویر ارتقاع
پاکداشت
فرهنگ لغت هوشیار
ببخشید، انفاق کنید، هزینه کنید، (انفقوا گفتست پس کسبی بکن زانکه نبود خرج بی دخل کهن) (مثنوی) توضیح ماخود است از آیات شریفه مکرر که در آن امر به انفاق شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفقال
تصویر انفقال
کوپلگی کلون شدن، بازگشتن، به دنبال کار خود رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفلاع
تصویر انفلاع
ترکیدن، بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبقاع
تصویر انبقاع
شتافتن، به شتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقار
تصویر انتقار
کنده کاری، باز کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
ترابرد، جابجایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
فرهنگ واژه فارسی سره