جدول جو
جدول جو

معنی انغار - جستجوی لغت در جدول جو

انغار(اِ تِ)
تباه شدن بیضه، مهتر قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیشوای قوم. انف القوم، مهتر و رئیس قوم. (آنندراج) ، پشته، بیرون آمدگی کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پارۀ کوه که پیش آمده باشد. (آنندراج). آنچه از کوه بیرون آمده باشد. (از اقرب الموارد) ، اول هر چیز و یا سخت ترین آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اول هر چیز. سار فی انف النهار، یعنی در اول روز. (از اقرب الموارد). جاء فلان یعدو و انف العدو، ای اشد العدو. (منتهی الارب) ، زمین رست که پیوسته بر آن آفتاب باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کرانۀ نان و پارۀ آن. (منتهی الارب) (آنندراج). انف الرغیف، پاره ای از نان گرده. (ناظم الاطباء) ، کنارۀ ریش. (منتهی الارب) (آنندراج). انف اللحیه، کرانۀ ریش. (ناظم الاطباء) ، کنارۀ سپل شتر. (منتهی الارب) (آنندراج). انف خف البعیر، کرانۀ سپل شتر. (ناظم الاطباء) ، انف البرد، سختی سرما، انف المطر، بارانی که اول برویاند گیاه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، انف الناب، آن طرف از دندان که اول برآید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رجل حمی ﱡ الا نف، مرد با ننگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). حمی انفه ، عزیز گردید. (از اقرب الموارد) ، ورم انف، خشمگین گردیدن: ورم انفه، خشمگین گردید. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، جعل انف در قفا، پشت کردن بحق و روی آوردن بباطل، جعل انفه فی قفاه، هو یتبع انفه، می بوید و می رود پی آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، رغم انف، خوار گردیدن. (از اقرب الموارد).
- رغم انف کسی، ضد او. علیه وی. (فرهنگ فارسی معین).
- علی رغم انف کسی، به رغم انف او. برخلاف میل او. و رجوع به رغم شود.
- معیوب بودن انف کسی، خل بودن. ابله بودن او. (فرهنگ فارسی معین).
، (اصطلاح موسیقی) تگیه گاه زه ها (اوتار) و یا سیمهاست در بالای آلات ذوات الاوتار (رودجامگان) مقابل خرک (مشط) که در پایین آلت و مستقر بر کاسه است و بفارسی بینی گویند. (یادداشت مؤلف). یکی از پایه های دوگانه سیمها در آلات ذوات الاوتار و آن مفصلی است که تکیه گاه سیمهاست و در زیر پنجه قرار گیرد. مقابل مشط. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به انفت و انفه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انکار
تصویر انکار
نشناختن، ناشناختن، خودداری از اقرار، منکر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انوار
تصویر انوار
نورها، جمع واژۀ نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهار
تصویر انهار
نهرها، جوی ها، رودخانه ها، جمع واژۀ نهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنغار
تصویر شنغار
پرندۀ شکاری، باز سیاه چشم، سنقر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انذار
تصویر انذار
ترسانیدن، بیم دادن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصور پندار، کارناتمام طرح انگاره، در ترکیب بمعنی (انگارنده) آید یعنی پندارنده تصور کننده: سهل انگار، فرض کن و آن بجای ادات تشبیه بکار رود گویی پنداری: (زن برادر انسان چنان رفتار میکند که انگار آدم عضو زائد خانواده و بحق او تعدی کرده است) (دشتی. فتنه) یا انگار نه انگار. موضوع را نادیده فرض کن، مثل اینکه هرگز نبود گویی وجود نداشت (در مورد نفی استعمال میشود)، یا انگارچیزی را کردن، از آن صرفنظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغمار
تصویر انغمار
در آب فرو رفتن باب فرو شدن، فرو رفتن در کاری، فرو رفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
روز شانزدهم ماه چهارم مغان خوارزم. در شب این روز مانند سده آتش می افروختند و بر گرد آن باده می نوشیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصغار
تصویر اصغار
خرد گردانیدن، خوار داشت، کم گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشغار
تصویر اشغار
رها کردن، دور ماندن خارپشت سیخول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنغار
تصویر شنغار
ترکی باز از مرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
پلشت بری سترون کردن باژ ستاندن، باژ دادن: نهانی، زمین بی باژ بخشیدن تمام گرفتن عامل خراج را، دادن خراج بپادشاه در نهان و فراز از عمال آن، بخشیدن پادشاه زمینی را بشخصی بدون خراج، زمین اعطایی که داشتن آن متضمن معافیت کلی یا جزئی مالیاتی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشار
تصویر انشار
زنده گرداندن زدگی بخشاندن برانگیختن چون باد زنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
یاری دهندگان، یاری کنندگان، یاران، گروهی از مردم مدینه که حضرت رسول (ص) را یاری کردند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نظر، نگاهها، نظرها، دیده ها، بینشها، افکار مهلت دادن مهلت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغاض
تصویر انغاض
پریشان و مضطرب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغال
تصویر انغال
تباهی پراکنی سخن چینی تباهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغرا
تصویر انغرا
لاتینی تازی شده گور خر گورخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفار
تصویر انفار
رمانیدن، چیر فرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفغار
تصویر انفغار
گشودگی لبان، شکفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکار
تصویر انکار
ناشناختن، جاهل بودن بچیزی، نپذیرفتن، منکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمار
تصویر انمار
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوار
تصویر انوار
جمع نور، روشنائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انهار
تصویر انهار
جوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انذار
تصویر انذار
آگاه ساختن و ترسنانیدن، بیم کردن، ابلاغ، نذر، پند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزار
تصویر انزار
بخشش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثار
تصویر انثار
تهی کردن بینی، آب به بینی گرفتن، دم کشیدن بابینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندار
تصویر اندار
از حساب و شمارش کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی تاخت و تاز، جمع لغز، چیستان ها سربسته ها، راه های پیچیده کوره راه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انظار
تصویر انظار
دیدگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگار
تصویر انگار
فرض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انهار
تصویر انهار
رودها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انکار
تصویر انکار
ورسوریدن
فرهنگ واژه فارسی سره