- انطحاح
- گشادگی گشاده شدن
معنی انطحاح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افکندن انداختن
زبانزد (در تازی آشتی کردن و یگانه شدن است) هشته بهم ساختن سازش کردن صلح کردن، سازش صلح، اتفاق کردن جمعی مخصوص برای وضع کلمه ای، لغتی که جمعی برای خود وضع کنند و بکار برند، جمع اصطلاحات. با هم صلح کردن، تصالح وآشتی کردن، با یکدیگر صلح کردن
نگهبانی، گفت و شنود، همیاری همدوستی یار و مصاحب یکدیگر شدن
بامداد شراب خوردن صبوحی کردن
واژاک، زبانزد
برابری، سازش
نیرومندشدن
نشیب نشیبش فرود آمدن کم ارجی، کم بها شدن، به زیر آمدن پستی فرو افتادن فرود آمدن پست شدن به پستی گراییدن بزیر آمدن، پستی. یا انحطاط فکر. پستی اندیشه
مغز بیرون کشیدن
اندرز پذیری پند پذیری نصیحت پذیرفتن قبول نصیحت کردن اندرز گرفتن
آهنگیدن، دل نهادن
بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات
سرنگونی بدبیاری
خودکشی، خویشتن را کشتن
تراشیدن تراشیدگی
گریستن سخت موییدن
کلان شکمی، شکم افتادگی
آرام ماندن نجنبیدن پهن شدن
لخت و برهنه شدن، روانی
بر پشت افتادن
پوست برکندگی، سودگی خراشیدگی، شتابزدگی در سخن در رفتن
سوده شدن، فراخ شدن، خشک شدن پستان ماده شتر، خشک شدن شیر، شکستن چون دل
خراشیده شدن
کشیده شدن بیرون رفتن
پنهان شدن ماه کاهیده گشتن
پراکنده گشتن
رسواشدن بی آبرویی
گشاده دل شدن، فراخ شدن، گشاده گردیدن جای
باز شدن
گردن نهادگی فرمانبرداری فرمانبردار شدن فرمان بردن
شکافتگی
در برگیری، چنبر زدن، در نور دیدگی به پایان رسیدن، تک و تنهایی نوردیده شدن پیچیده شدن نوشته شدن طی شدن، در برداشتن حاوی بودن
دزد انبازی (انبازی شرکت) همدستی با دزدان
محو و نابود شدن