جدول جو
جدول جو

معنی انطالیه - جستجوی لغت در جدول جو

انطالیه
(اَ یَ / یِ)
تکه. شهری در ترکیه، در کیلیکه (قدیم) و از شهرهای معروف روم شرقی، واقع در ساحل مدیترانه نزدیک خلیج قسطنطنیه، دارای 27هزار جمعیت و صنایع نساجی و غذایی. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام) (از لاروس) ، در پس انداختن و زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بتأخیر انداختن و مهلت دادن. (از اقرب الموارد). مهلت دادن. (ترجمان القرآن جرجانی). زمان دادن. (تاج المصادر بیهقی). امهال. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ورقه ای که به وسیلۀ آن مطلبی را از راه قانونی به کسی یادآوری می کنند، یادبرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انطاکی
تصویر انطاکی
از مردم انطاکیه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ یَ)
اقلیمی از نواحی بطلیوس از اندلس. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به انطاکیه. اهل انطاکیه. رجوع به انطاکیه شود.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اتالیق. حاکم.
لغت نامه دهخدا
(اِ لَ)
ابطوله. باطل
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ / یِ)
به معنی انداوه است که مالۀ استادان گل کار باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). دست افزاری باشد که بدان کاهگل بیندایند و آنرا ماله نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). انداوه. ماله. (ناظم الاطباء). مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند. (فرهنگ فارسی معین) :
بامچه اندودن کس را بدوغ
خواست ز من عاریت اندایه کیر.
سوزنی.
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
جمع واژۀ انسان. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به انسان شود، بی تشویش و اضطراب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زِ ری یَ)
اسهال خونی. (از دزی ج 1 ص 607)
لغت نامه دهخدا
(اِ ری یَ / یِ)
عطیۀ پادشاهی در ایام رمضان به بعض فقها و طلاب و غیره. افطارانه. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افطارانه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لی یَ)
دهی از دهستان تحت جلگه بخش فدیشه شهرستان نیشابور. واقع در 2هزارگزی شمال شوسۀ عمومی نیشابور به سبزوار. دارای 188 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، بنشن. شغل اهالی زراعت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، مال بسیار گرفتن و تمام آنرا بردن، فراهم آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
رجوع به ایتالیا شود، شتابانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 2)، پراکنده کردن شتران، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج)، گستردن بستری که از خاک نگاه دارد، (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ ئی یَ / یِ)
مؤنث اعطائی.
لغت نامه دهخدا
(اَ ی یَ / یَ)
شهری در ترکیه در کنار رود اورونتس (نهرالعاصی) واقع در 22 کیلومتری ساحل مدیترانه دارای 30385 تن جمعیت. انطاکیه از شهرهای مشهور قدیمی است، آن را سلوکوس اول در حدود 300 قبل از میلاد بنا کرد و بنام پدرش، آنتیوخوس نام نهاد. بزودی از مراکز معتبر تجاری گردید و شکوه و جلالش شهرت یافت. در 64 قبل از میلاد پومپیوس آن را گرفت و انطاکیه بزرگترین و مهمترین شهرهای آسیایی دولت روم و کرسی ایالت آسیایی امپراتوری روم گردید. در سالهای 258 و 260 میلادی شاپور اول ساسانی آن رااشغال و تاراج کرد و سکنه اش را به جندی شاپور منتقل نمود. در 540 میلادی بوسیلۀ انوشروان ویران شد و اگرچه بوسیلۀ یوستی نیانوس از نو بنا گردید لیکن هیچگاه رونق اولیه را پیدا نکرد. انطاکیه در تاریخ مسیحیت بسبب شوراهای دینی که در آنجا تشکیل شده اهمیت دارد. (از دایرهالمعارف فارسی). و رجوع به لاروس و دایرهالمعارف فارسی و معجم البلدان و قاموس کتاب مقدس و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 278 و قاموس الاعلام ترکی و تاج العروس و منتهی الارب و ناظم الاطباء و ایران باستان پیرنیا (فهرست) و اندیو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به اشقالیه و دزی ج 1 ص 25 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
از لاتینی اسکاندولا و اسکاندلا و اسپانیائی اسکانا، اشکالیه. نوعی از گندم که حبۀ آن کوچک و قهوه ای رنگ است. (از دزی ج 1 ص 25)
لغت نامه دهخدا
(اِمْ تی یَ/یِ)
چیزی که موجب انبات و روییدگی گردد. (ناظم الاطباء) ، ذخیره. (ناظم الاطباء) :
وآنچه زانبارخانه ماند باز
پیش مرغان نهند وقت نیاز.
نظامی.
شواهد مزبور را بصورت ترکیب اضافی هم می توان خواند
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ / اَلی یَ)
شهری است به اندلس. (منتهی الارب). اقلیمی است از نواحی بطلیوس در اندلس. (معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نام یکی از دهستانهای یازده گانه بخش برازجان شهرستان بوشهر است که 13 آبادی و در حدود 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ / کِ)
سنبل خطائی (گیاه). (از دزی ج 1 ص 40)
لغت نامه دهخدا
(بَ یَ)
بلغت یونانی، حس مشترک را گویند. (برهان) (آنندراج). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایصالیه
تصویر ایصالیه
رسانایی
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره خلنگ ها که در زمینهای سخت میروید. در چین و آمریکای شمالی و قفقاز و هندوستان فراوان است و بعنوان گل زینتی در باغها نیز کاشته میشود. گلهایش سفید و یا قرمز است ازلیا اچالیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندایه
تصویر اندایه
ماله بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انطاکی
تصویر انطاکی
منسوب به انطاکیه از مردم انطاکیه اهل انطاکیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفادیه
تصویر انفادیه
مونث انفادی، جمع انفادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفعالیه
تصویر انفعالیه
مونث انفعالی، جمع انفعالیات
فرهنگ لغت هوشیار
دهشی واگذاری مونث اعطائی، آنچه بخشیده باشند دهش بخشش. توضیح این کلمه مستحدث و در ادارات معمول و غیر فصیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنطاسیه
تصویر بنطاسیه
حس مشترک
فرهنگ لغت هوشیار
هشدار نامه یاد گرنامه در زبان دادگستری فرستادن هشدارنامه که برای یادآوری و آگاهاندن است و با دستور بازداشت یا بازداشت نامه یکی نیست یادبرگ برگه ای که بر آن اخطار برای کسی نوشته اند نوشته ای که بوسیله آن مطلبی را بکسی یا کسانی یادآوری میکنند ابغیه، نامه ای رسمی است که از طریق دادگاهها بشخص یا اشخاصی ابغ می شود و در آن نامه اجرای امری را می خواهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انانیه
تصویر انانیه
منی خود بینی خودخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطاریه
تصویر اخطاریه
((اِ رِ یِّ))
نامه ای که از طرف دادگاه برای شخص یا اشخاصی فرستاده می شود، و در آن مطلب مورد نظر را برای شخص یادآور می شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطاریه
تصویر اخطاریه
یادبرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
اخطار، اخطارنامه
فرهنگ واژه مترادف متضاد