جدول جو
جدول جو

معنی انصلاح - جستجوی لغت در جدول جو

انصلاح(اِ بِ)
اصلاح شدن و درست شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
برطرف کردن عیب و ایراد چیزی، درست کردن مثلاً اصلاح خط فارسی،
تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر و صورت، برطرف کردن ایرادات نوشته، ویرایش کردن مثلاً این مقاله به اصلاح بیشتری نیاز دارد،
از بین بردن اخلاق یا عادات بد کسی از طریق آموزش
اصلاح دادن: صلح دادن، آشتی دادن، صلح و آشتی برقرار کردن
اصلاح کردن: به سامان آوردن، سر و سامان دادن، درست کردن، تراشیدن یا کم کردن موی سر و صورت، نیکو کردن، صحیح کردن عبارت، درست کردن نوشته ای، مرمت کردن، تعمیر کردن، رفع اختلاف کردن، سازش دادن میان دیگران، آشتی کردن با هم
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
شکافته و روشن شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ سَ)
کفیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکافته شدن. (از اقرب الموارد). منشق شدن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اِ بِ)
بالا برآمدن آفتاب یا در وسط آسمان رسیدن یا از ابر بیرون آمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
درگذشتن و سبقت گرفتن در سیر. (از منتهی الارب) (آنندراج). گذشتن در سیر و سبقت نمودن. (ناظم الاطباء). بخوبی گذشتن و پیش افتادن در رفتن یا در دویدن. (از اقرب الموارد). بگذشتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پیدا و آشکارا شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). هویدا شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انصلاع
تصویر انصلاع
برخاستن آفتاب بلند شدن آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
ویرایش، سامان دادن، آراستن، پیراستن موی، سازش دادن به کردن نیک کردن بسامان کردن سازش دادن، آرایش دادن صورت و موی سر، جمع اصلاحات. راست کردن عصا و چوب را بر آتش، بصلاح آوردن، سازش کردن، آراستن، درست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصاح
تصویر انصاح
سیراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصداح
تصویر انصداح
ترکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصراح
تصویر انصراح
هویدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصلات
تصویر انصلات
پیشی گرفتن پیش افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
((اِ))
سر و سامان دادن، تصحیح کردن، کوتاه و مرتب کردن موی سر و صورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
Remediation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
remédiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
การแก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
uharibifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
iyileştirme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
복구
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
補修
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
תִקוּן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
सुधार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
remediasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
Abhilfe
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
remediëring
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
remediación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
rimedio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
remediação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
补救
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
naprawa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
виправлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
исправление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اصلاح
تصویر اصلاح
প্রতিকার
دیکشنری فارسی به بنگالی