جدول جو
جدول جو

معنی انشکی - جستجوی لغت در جدول جو

انشکی
بیماری دهان که به صورت دانه های چرکین سفید بر روی زبان ظاهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دَ)
قلیلی و کمی و کمیابی و نادری. (ناظم الاطباء). نقصان. قلت. (یادداشت مؤلف) :
بدان اندکی سال و چندین خرد
که گفتی روانش خرد پرورد.
فردوسی.
مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیامد و لشکر ما با اندکی افتاد. (اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی). و اندکی (اندکی نفث) نشان از خامی باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). نخست از اندکی آغاز کنند و بتدریج میفزایند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
باوجود کف راد تو آید گه عطا
بسیاری سخاوت حاتم به اندکی.
سوزنی.
بس بی خبر است زاندکی عمر
زان خندۀ غافلان زند صبح.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
از دهات دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 182هزارگزی جنوب کهنوج و 10هزارگزی مغرب راه مالرو انگهران به منوجان واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد، آبش از قنات تأمین می شود و محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 15000گزی شمال باختری ده شیخ و 2000گزی دسردی واقع است. منطقه ای کوهستانی و گرمسیر است و سکنۀ آن 300 تن است که سنی اند و بلهجۀ کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ باباجانی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ممال انشاء. (یادداشت مؤلف) :
چو روز جلوۀ انشاد راوی شعرم
ببارگاه درآرد عروس انشی را.
انوری.
ولیکن اینهمه چندان بود که بگشایم
بدست نطق سر حقه های انشی را.
ظهیرفاریابی.
با کمالات فیض روحانی
تیر منطق نگار را انشی.
سیف اسفرنگ.
رقم کلک منشی ارزاق
قلم صدر مسند انشی.
امامی هروی.
همیشه تا که گشاید ورق دبیر بهار
کند هوا قلم، خار تیزانشی را.
سلمان ساوجی.
و رجوع به انشاء شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کا)
کشنده تر. مجروح کننده تر:
و صار فواته اذکی و انکی
علی جنبی من وخز الردینی.
(از تاریخ بیهق ص 244)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب است به نشک. از قراء مرو در پنچ فرسخی. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اندکی
تصویر اندکی
کمی مقابل بسیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشی
تصویر انشی
بر گرفته از انشا خوش نوشته خوش سروده ممال (انشا) : (چو روز جلوه انشاد را وی شعرم ببارگاه در آرد عروس انشی را)
فرهنگ لغت هوشیار
پشیزی، قدری، قلیلی، کمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انه شکی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخش و گردش پرندگان در آمان، جست و خیز حیوانات، سرشاخه های خشکیده ی درخت که از آن به عنوان هیزم استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی