- انشقاق
- نام یکی از سوره های قرآن و بمعنی پراکنده و متفرق شدن
معنی انشقاق - جستجوی لغت در جدول جو
- انشقاق
- هشتاد و چهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۵ آیه، إنشقّت، پراکنده شدن، شکافته شدن، باز شدن، ترک خوردن
- انشقاق ((اِ ش ِ))
- شکافته شدن، ترک برداشتن، پراکنده شدن، شکافتگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع انشقاق
کوفتگی، شکستگی شکستن
بر آمدن گرد و خاک، استوار شدن گره، باز شدن ابر، کوفتگی، گود شدن، پراکندن
کبود شدن چشم
از هندی زردک دشتی زردک ریگی مهر سلیمان
گرفتن کلمه ای از کلمه، سخنی ازسخنی شکافتن
برگیری، شکافتن
برابری، سازش
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
ترابرد، جابجایی
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن
فزونگویی درازگویی، ناگاه سخن گفتن، ناگاه فرود آمدن، شکافته شدن
گلو گرفته شدن، خفه شدن
نابخردی، گولیدن (احمق شدن)، فروتنی، سرد بازاری
سوراخدار شدن رخنه یافتن
برگزیدن
نیک در یافتن برگزیدن
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
پیمان شکنی، پیچ و تاب گرفتن از ریسمان شکستن گسیختن (تاب رسن پیمان و جز آن)، تباه شدن، پیمان شکنی پیمان گسلی، جمع انتقاضات
از حق کسی کم کردن
نگارستن نگاشتن، نگاراندن نقش پذیرفتن نگار بستن: انتقاش صور، جمع انتقاشات
کنده کاری، باز کاوی
سره کردن، تبه کردن، کاه ازدانه جداکردن: سره از ناسره جداکردن به گزینی سره کردن، نقد گرفتن پول، جدا کردن (خوب از بدیا کاه از گندم و مانند آن)، خرده گرفتن، به گزینی خرده گیری، شرح معایب و محاسن شعر یا مقاله یا کتابی با سنجش اثری ادبی یا هنری بر معیار یا عملی تثبیت شده، جمع انتقادات
مغز بیرون کشیدن
شتافتن، کندن
نقاب زدن
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
حرف زدن، سخن گفتن
سامان پذیرفتن، سامان دادن نظم پذیرفتن منظم گردیدن مرتب شدن، نظم دادن ترتیب دادن، جمع انتساقات
شتافتن، به شتاب رفتن