ترسیدن بشب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترسیدن در هنگام شب. (از اقرب الموارد). بترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، آمپول. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تزریق شود
ترسیدن بشب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترسیدن در هنگام شب. (از اقرب الموارد). بترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، آمپول. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تزریق شود
در بیت زیر از نظامی آمده: در آن محراب کو رکن عراق است کمربند ستون انحراق است. (خسرو و شیرین ص 56). در حاشیۀ همین صفحه آمده: انحراق قله ای بوده بر کوه جرم. در پاره ای از نسخ بجای انحراق، انشراق است
در بیت زیر از نظامی آمده: در آن محراب کو رکن عراق است کمربند ستون انحراق است. (خسرو و شیرین ص 56). در حاشیۀ همین صفحه آمده: انحراق قله ای بوده بر کوه جرم. در پاره ای از نسخ بجای انحراق، انشراق است
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی
ورتکی ورگرایی، خم شدن کج شدن، کج روی کج راهی بی فرمانی اریب رفتن اریبیدن: گام های مردم شوریده خود هم زگام دیگران پیدا بود یک قدم چون رخ روانه تا نشیب یک قدم چون فیل رفته براوریب (مولانا جلال الدین) کژ خویی کژ رفتاری خم شدن کج شدن کژ شدن، کج رفتن اریب رفتن، بگشتن از راه گشتن میل کردن، یا انحراف اخلاقی. از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، کجروی کج راهی، جمع انحرافات. یا انحراف فکر. کژی اندیشه کج اندیشی