جدول جو
جدول جو

معنی انداع - جستجوی لغت در جدول جو

انداع
(اِ لَ)
پیروی خوی ناکسان کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پیروی کردن از اخلاق افراد پست. (از اقرب الموارد). و رجوع به ندع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انواع
تصویر انواع
نوع ها، صنف ها، شکل ها، صورت ها، گونه ها، جمع واژۀ نوع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انخداع
تصویر انخداع
فریفته شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندفاع
تصویر اندفاع
دور شدن، برکنار شدن، به یک سو رانده شدن، بازداشته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی، ودیعه گذاشتن، سپردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندام
تصویر اندام
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداد
تصویر انداد
ندها، عودها، عنبرها، جمع واژۀ ند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انصداع
تصویر انصداع
شکافته شدن، ترک خوردن، درز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندام
تصویر اندام
بدن و تن، کالبد، جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداز
تصویر انداز
قصد و میل نمودن، فصد و عزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
اختراع کردن، نوآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخداع
تصویر اخداع
پنهان کردن، گنجینه کردن، استوار گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاع
تصویر انجاع
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندای
تصویر اندای
دوست و رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایداع
تصویر ایداع
گرو نهادن، گرو پذیرفتن، سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انشاع
تصویر انشاع
دارو چکاندن: در بینی درکام فرو خواندن: سخن را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصاع
تصویر انصاع
خستویی خستوئیدن (اعتراف کردن)، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصداع
تصویر انصداع
شکافته شدن شکافته شدن شکستن ترکیدن درز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاع
تصویر انقاع
در آغشتن، خیسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انواع
تصویر انواع
جنسها، نوعها، جنسهای گوناگون و اقسام، جمع نوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساع
تصویر انساع
جمع نسع، بادهای اپاختر (شمالی)، تنگ های ستوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندعا
تصویر اندعا
پاسخ دادن، پاسخیدن ،جواب دادن، اجابت
فرهنگ لغت هوشیار
دورشدن به کناررفتن، رانده شدن، نیست شدن، درآمدن، آهسته سخنی ژرف سخنی دور شدن بر کنار گشتن، باز داشته شدن رانده شدن، در ایستادن در آمدن، خوض پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخداع
تصویر انخداع
فریفته شدن، فریب خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداء
تصویر انداء
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ندبه، داغ ها، نشان ها، بر پوست کندگی زخم، خود به سیج افکندن، به رنج افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداح
تصویر انداح
جمع ندح، فراخی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداخ
تصویر انداخ
تند دویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداد
تصویر انداد
مانند و همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندار
تصویر اندار
از حساب و شمارش کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثاع
تصویر انثاع
هراشیدن (قی استفراغ)، خون از بینی آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندام
تصویر اندام
عضو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انواع
تصویر انواع
گونه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابداع
تصویر ابداع
نوآفرینی، آفریدن، نوآوری
فرهنگ واژه فارسی سره