جدول جو
جدول جو

معنی اندازه - جستجوی لغت در جدول جو

اندازه
مقدار، قدر، حد
تصویری از اندازه
تصویر اندازه
فرهنگ واژه فارسی سره
اندازه
مقیاس و مقدار هر چیزی، مبلغ، مقدار، مقیاس، حد، قدر
تصویری از اندازه
تصویر اندازه
فرهنگ لغت هوشیار
اندازه
((اَ زِ))
مقدار، پیمانه هر چیز، قدر، مرتبه
تصویری از اندازه
تصویر اندازه
فرهنگ فارسی معین
اندازه
هرچه با آن چیزی را بسنجند، آنچه مقدار چیزی را با آن تعیین کنند، مقدار، مقیاس، پیمانه، کمیتی که بتوان آن را بر اساس معیارهای مخصوص سنجید، حد معقول و مورد پذیرش برای چیزی، قدر، مرتبه، لیاقت
تصویری از اندازه
تصویر اندازه
فرهنگ فارسی عمید
اندازه
Size
تصویری از اندازه
تصویر اندازه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اندازه
размер
دیکشنری فارسی به روسی
اندازه
Größe
دیکشنری فارسی به آلمانی
اندازه
розмір
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اندازه
rozmiar
دیکشنری فارسی به لهستانی
اندازه
尺寸
دیکشنری فارسی به چینی
اندازه
tamanho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اندازه
dimensione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اندازه
tamaño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اندازه
taille
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اندازه
grootte
دیکشنری فارسی به هلندی
اندازه
ขนาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
اندازه
ukuran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اندازه
حزنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
اندازه
आकार
دیکشنری فارسی به هندی
اندازه
גּוֹדֶל
دیکشنری فارسی به عبری
اندازه
サイズ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اندازه
크기
دیکشنری فارسی به کره ای
اندازه
boyut
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اندازه
ukubwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اندازه
আকার
دیکشنری فارسی به بنگالی
اندازه
سائز
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از براندازه
تصویر براندازه
بفراخور، با ندازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندایه
تصویر اندایه
ماله بنایی که با آن گل یا گچ بدیوار مالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداوه
تصویر انداوه
ماله بنایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوزه
تصویر اندوزه
اندوه غم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداوه
تصویر انداوه
ماله، مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ به دیوار می مالند، شکوه، شکایت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هندازه
تصویر هندازه
پارسی تازی گشته اندازه اندازه کن گز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوزه
تصویر اندوزه
((اَ زِ))
اندوه، غم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انداز
تصویر انداز
قصد و میل نمودن، فصد و عزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداز
تصویر انداز
انداختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندازنده مثلاً آتش انداز، تیرانداز، سنگ انداز، کلوخ انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انداخته شده مثلاً پس انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای مناسب برای انداختن مثلاً زیرانداز، روانداز،
اندازه، مقیاس، قصد، میل، آهنگ، مرتبه، لیاقت، مقام
فرهنگ فارسی عمید