جمع واژۀ ندی ̍. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). شبنمها. نمها: فان الانداء تمنع من ان تجمد العصاره. (ابن البیطار در کلمه حصرم) : خون چون صوب انواء و ذوب انداء میچکید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 393). مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون بفضول انواء و سیول انداء پر کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 261). کس نشان نداده است که از اول ابتدای حلول آفتاب به اول نقطۀ میزان از برودت هوا و سقوط اندا و کثرت ثلوج... (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ نَدی ̍. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار). شبنمها. نمها: فان الانداء تمنع من ان تجمد العصاره. (ابن البیطار در کلمه حصرم) : خون چون صوب انواء و ذوب انداء میچکید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 393). مسایل انهار و مسائح امطار معابر سیحون بفضول انواء و سیول انداء پر کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 261). کس نشان نداده است که از اول ابتدای حلول آفتاب به اول نقطۀ میزان از برودت هوا و سقوط اندا و کثرت ثلوج... (جهانگشای جوینی)
انداختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندازنده مثلاً آتش انداز، تیرانداز، سنگ انداز، کلوخ انداز، پسوند متصل به واژه به معنای انداخته شده مثلاً پس انداز، پسوند متصل به واژه به معنای مناسب برای انداختن مثلاً زیرانداز، روانداز، اندازه، مقیاس، قصد، میل، آهنگ، مرتبه، لیاقت، مقام
انداختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندازنده مثلاً آتش انداز، تیرانداز، سنگ انداز، کلوخ انداز، پسوند متصل به واژه به معنای انداخته شده مثلاً پس انداز، پسوند متصل به واژه به معنای مناسب برای انداختن مثلاً زیرانداز، روانداز، اندازه، مقیاس، قصد، میل، آهنگ، مرتبه، لیاقت، مقام
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را
آشکارکردن، پیداکردن، آفریدن، دندان نو بر آوردن آغاز کردن آغازیدن ابتدا کردن شروع کردن سر کردن سر گرفتن ابتداء، کارنو و نخستین آوردن نو آفریدن، آشکار کردن پیدا کردن چیزی را