- انخفاس
- دگرگونی آب
معنی انخفاس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوس بستن باز
واپس ماندن سپس ماندن بازگشتن
به نشیت افتادن، پست شدن، فرو نشستن
در خود پیچیدن
پستی و پایین افتادگی، به نشیب افتادن، پست شدن
دریده گویی
جمع نفس، دمها، نفسها، روانها، آوازها، سخنها
نفس ها، دم ها، زمانهای کوتاه، جمع واژۀ نفس
جمع نفس، دم ها، نفس ها
بازتاب، بازخورد، پژواک
کشتی گرفتن، دلهره داشتن
پراکنده شدن، رفتن آب به زمین
گیاهی از تیره گاو زبانیان که در سراسر دنیا پراکنده اند. ریشه این گیاه سرخ رنگ است و گونه های مختلف آن سابقا در تداوی استعمال میشده انخسا حالوما حالوم القانت
گلو گرفته شدن، خفه شدن
فرو نشستن آماس
تباهی
بر کنده شدن، از جا در رفتن
کور شدن چشم، ناپدید شدن، ماه گرفتگی
شکافته شدن، بریده شدن، به پایان رسیدن، نابود شدن از میان رفتن
در سخن ماندن
لاغر شدن تن آدمی
فریفته شدن، فریب خوردن
پوسیدن افتادن: دندان، فرور یختن، بریده شدن
گزیدن به دندان گزیدن آک شمردن
سرنگون افتادن، نگونسار شدن، واژگون شدن
بیزاری جستن، دور گردیدن، در خواستن در خواست کردن
سود یافتن، نفع گرفتن
دلهره ناآرامی، پا فشاری، همه را مکیدن
سیخ شدن مو، بال گشودن - از هم باز شدن
رخنه کردن
نیستاکی نیست گرداندن، همه را برگرفتن، شیر نوشیدن
آماسیدن باد آوردن باد کردن بر آماسیدن آماس کردن ورم کردن ظماسیدن، آماس ورم، جمع انتفاخات
شکارخواهی برانگیختن شکار