جدول جو
جدول جو

معنی انخع - جستجوی لغت در جدول جو

انخع
(اَ خَ)
خوارتر و مقهورتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اذل و اقهر و اقتل. (از اقرب الموارد). الحدیث: ان انخع الاسماء عنداﷲ عزوجل ان یسمی الرجل باسم ملک الاملاک، ای اذلها و اقهرها و اقتلها لصاحبه. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
انخع
خوارتر زارتر
تصویری از انخع
تصویر انخع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر، سودمندتر
فرهنگ فارسی عمید
(نَ خَ)
قبیله ای است به یمن از اولاد نخع حبیب بن عمرو بن عله بن جلدبن مالک... (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ قُ)
جمع واژۀ نقع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- امثال:
انه لشراب بانقع. رجوع به نقع و منتهی الارب شود، خوار و حقیر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، مقهور شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(نُ خُ)
جمع واژۀ نخاع. رجوع به نخاع شود
لغت نامه دهخدا
روان شدن آب در چوب و درآمدن در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ خَ)
بند مهرۀ بن گردن نزدیک سر. (منتهی الارب) (آنندراج). مفصل اولین فقرۀ گردن با سر. (ناظم الاطباء). مفصل اولین فقرۀ بین گردن و سر از درون. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دانا. (منتهی الارب) (آنندراج). دانا. (ناظم الاطباء). العالم و قیل المبین للامور. (اقرب الموارد). و قیل الذی قتل الامر علما. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ دُ)
آب بینی انداختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، همه آب ریختن ابر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ فَ)
نافعتر و بافایده تر. (ناظم الاطباء). نافعتر و سزاوارتر. (آنندراج). نافعتر. پرسودتر. سودمندتر. اعود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
فرونشاننده تر مر تشنگی را. (ناظم الاطباء). تشنگی فرونشاننده تر. (منتهی الارب) (آنندراج). تسکین دهنده تر. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
الرشف انقع، ای اقطع للعطش، در ترک شتاب زدگی و عجلت گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به رشف شود، فروشدن ستاره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). غایب شدن ستاره. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
مرد موی رفتۀ هر دو پیشانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنک موی از دو سوی پیشانی وی بشده باشد. (تاج المصادر بیهقی). آنکه موی ندارد بپیش سر. (مهذب الاسماء). مؤنث آن زعراء است نه نزعاء. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه موی دو جانب پیشانی او بشده است و تأنیث آن زعراء باشد بر غیر قیاس. (یادداشت مؤلف) ، جدا شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال انزال عنه. (ناظم الاطباء). واتر شدن و جدا شدن. (از تاج المصادر بیهقی نسخه خطی ورق 232 الف). جدا شدن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
خالص تر و بی آمیغتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
نعت تفضیلی از خنوع. ذلیلتر. اذل. مقهورتر. اقهر. خوارتر: اخنعالاسماء عنداﷲ ملک الاملاک، ای اذلها و اقهرها و یروی انخع و انجع و اخنی
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
ترسو. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ خا)
متکبرتر.
- امثال:
انخی من دیک. (یادداشت مؤلف) ، گچ. (ناظم الاطباء). در برخی جاها به معنی اندود و کاه گل بکار رود. (از شعوری ج 1 ورق 103 الف)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
بانفعتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). انفع. مؤثرتر. (یادداشت مؤلف) : کان ذلک انجع دواء فیه لایعدله شی ٔ. (ابن البیطار). و اذا شرب (الغاریقون) ... نفع من الاستسقاء... او اخذ مصفی فهو انجع. (ابن بیطار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخع
تصویر ناخع
دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انفع
تصویر انفع
نافع تر و با فایده تر، سزاوارتر، سودمند تر، پرسودتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخب
تصویر انخب
ترسو
فرهنگ لغت هوشیار