خمیدگی و کجی و اعوجاج. (ناظم الاطباء). خمیدگی. (از اصطلاحات فرهنگستان). کجی. اعوجاج. چفتگی. (فرهنگ فارسی معین). بخمی. کوژی. دوتایی. دوتاهی. دولایی. خوهلی. کژی. (یادداشت مؤلف) : ابیات من چو تیر است از شست طبع من زیرا یکی کشیده کمانم ز انحنا. مسعودسعد. - انحنا داشتن، خمیدگی و کجی داشتن. (ناظم الاطباء). - قابل انحنا، چیزی که بتوان آنرا کج کرد. (ناظم الاطباء) ، فرورفتن کشتی از یک طرف در آب. (ناظم الاطباء)
خمیدگی و کجی و اعوجاج. (ناظم الاطباء). خمیدگی. (از اصطلاحات فرهنگستان). کجی. اعوجاج. چفتگی. (فرهنگ فارسی معین). بخمی. کوژی. دوتایی. دوتاهی. دولایی. خوهلی. کژی. (یادداشت مؤلف) : ابیات من چو تیر است از شست طبع من زیرا یکی کشیده کمانم ز انحنا. مسعودسعد. - انحنا داشتن، خمیدگی و کجی داشتن. (ناظم الاطباء). - قابل انحنا، چیزی که بتوان آنرا کج کرد. (ناظم الاطباء) ، فرورفتن کشتی از یک طرف در آب. (ناظم الاطباء)
مرکب از ان، یکی از حروف مشبهه بالفعل و نا، ضمیر متکلم معالغیر. بدرستیکه ما. همانا ما، جمع واژۀ نهار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روزها. (آنندراج). رجوع به نهر و نهار شود
مرکب از اِن، یکی از حروف مشبهه بالفعل و نا، ضمیر متکلم معالغیر. بدرستیکه ما. همانا ما، جَمعِ واژۀ نهار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روزها. (آنندراج). رجوع به نهر و نهار شود
در بیت زیر از ناصرخسرو ظاهراً به جای منحنی به کار رفته ضرورت قافیه را: قد تو گر چند چو تیر است راست زود کند گشت زمان منحناش. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 225). رجوع به منحنی شود
در بیت زیر از ناصرخسرو ظاهراً به جای مُنحَنی به کار رفته ضرورت قافیه را: قد تو گر چند چو تیر است راست زود کند گشت زمان منحناش. ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 225). رجوع به منحنی شود