جدول جو
جدول جو

معنی انحنا - جستجوی لغت در جدول جو

انحنا
خمیده شدن، کج شدن، خمیدگی
تصویری از انحنا
تصویر انحنا
فرهنگ فارسی عمید
انحنا(اِحِ)
خمیدگی و کجی و اعوجاج. (ناظم الاطباء). خمیدگی. (از اصطلاحات فرهنگستان). کجی. اعوجاج. چفتگی. (فرهنگ فارسی معین). بخمی. کوژی. دوتایی. دوتاهی. دولایی. خوهلی. کژی. (یادداشت مؤلف) :
ابیات من چو تیر است از شست طبع من
زیرا یکی کشیده کمانم ز انحنا.
مسعودسعد.
- انحنا داشتن، خمیدگی و کجی داشتن. (ناظم الاطباء).
- قابل انحنا، چیزی که بتوان آنرا کج کرد. (ناظم الاطباء) ، فرورفتن کشتی از یک طرف در آب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
انحنا
کجی، دولایی، خمیدگی، چفتگی، خمیده شدن، کوژ پشت شدن، خمش، کج گردیدن، اعوجاج، خمیدگی خط
فرهنگ لغت هوشیار
انحنا
کمانش، خمیدگی
تصویری از انحنا
تصویر انحنا
فرهنگ واژه فارسی سره
انحنا
اعوجاج، پیچ، خم، خمیدگی، قوس، کجی، گوژی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احنا
تصویر احنا
اطراف و جوانب
احنای سینه: کنایه از باطن، ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انثنا
تصویر انثنا
دو تا شدن، باز گردیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انحا
تصویر انحا
نحوها، روش ها، شیوه ها، طرزها، در علم زبانشناسی مجموعه قواعدی که درباره آرایش کلمات برای ساخت جمله یا عبارت بحث می کند، جمع واژۀ نحو
فرهنگ فارسی عمید
(اِنْ نَ)
مرکب از ان، یکی از حروف مشبهه بالفعل و نا، ضمیر متکلم معالغیر. بدرستیکه ما. همانا ما، جمع واژۀ نهار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روزها. (آنندراج). رجوع به نهر و نهار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ)
در بیت زیر از ناصرخسرو ظاهراً به جای منحنی به کار رفته ضرورت قافیه را:
قد تو گر چند چو تیر است راست
زود کند گشت زمان منحناش.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 225).
رجوع به منحنی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ حَ)
کوزپشت (گوژپشت). (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِ)
خمیده و کج گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خمیده و گوژپشت شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). انعطاف. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). خمیده شدن. کج گردیدن. چفته شدن. (فرهنگ فارسی معین). دوتا شدن. (یادداشت مؤلف). یقال: حناالعود حنواً فانحنی. (ناظم الاطباء) ، پاره پاره شدن میوه ها. (از منتهی الارب) (آنندراج). شکسته شدن میوه ها. (از اقرب الموارد). انخضدت الثمار، پاره پاره گشت میوه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انثنا
تصویر انثنا
باز گردیدن، به ناز رفتن، دو تایی شدن، واگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قابل انحنا
تصویر قابل انحنا
خم پذیر خمیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احنا
تصویر احنا
جمع حنو، کنارها و سوی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحا
تصویر انحا
جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحن
تصویر انحن
کوژ پشت، خمیده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انضنا
تصویر انضنا
گرانباری: ازبیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحناء
تصویر انحناء
((اِ حِ))
خم شدن، کج گردیدن، خمیدگی، کجی، خمیدگی خط
فرهنگ فارسی معین
قوسدار، مقوس، منحنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اشکال، راه ها، روش ها، صور، طرق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
courbé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لک لک
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
curvato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
berlekuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
gebogen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
curvado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
kręcony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
curvado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
有曲线的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
вигнутий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
изгибистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دارای انحنا
تصویر دارای انحنا
वक्राकार
دیکشنری فارسی به هندی