نجم ها، ستاره ها، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اخترها، نیّرها، جرم ها، کوکبه ها، تاراها، استاره ها، نجمه ها، کوکب ها، ستارها، قسط ها، جمع واژۀ نجم
نجم ها، سِتارِه ها، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اَختَرها، نَیِّرها، جِرم ها، کُوکَبِه ها، تاراها، اِستارِه ها، نَجمِه ها، کُوکَب ها، سِتارها، قسط ها، جمعِ واژۀ نجم
دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس، جای گرد آمدن این عده، نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود، گروه، فوج، مجلس عزاداری انجمن شدن: گرد آمدن، جمع شدن در یک جا
دسته ای از مردم که برای رایزنی در مورد امری یا رسیدن به هدفی معین در جایی گرد آمده باشند، مجلس، جای گرد آمدن این عده، نهادی که از جمع شدن عده ای افراد با اهداف معین تشکیل می شود، گروه، فوج، مجلس عزاداری انجمن شدن: گرد آمدن، جمع شدن در یک جا
نام دیگر آن گنده سیری است و هر دو نام در کرج متداول است. (یادداشت مؤلف) ، ریزه ریزه کردن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن. (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن نان. (ناظم الاطباء) ، بیرون کشیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ فارسی معین). کشیدن. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زمین آب دادن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). زمین را آب دادن. (مؤید الفضلاء) (آنندراج) (هفت قلزم) : جمع لشکر کرد و تاختن تا... و جمله زر بفرمود انجیدن. (تاریخ طبرستان) ، آزردن. (ناظم الاطباء). آزردن. زخم زدن. (فرهنگ فارسی معین). سوراخ کردن. (یادداشت مؤلف) : بخنجر همه تنش انجیده اند برآن خاک خونش بشنجیده اند. لبیبی. تیغت تن کوهسار انجیده گرزت سر روزگار پخچیده. سراج الدین راجی
نام دیگر آن گنده سیری است و هر دو نام در کرج متداول است. (یادداشت مؤلف) ، ریزه ریزه کردن. (برهان قاطع) (غیاث اللغات) (هفت قلزم) (مؤیدالفضلاء) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن. (فرهنگ فارسی معین). ریزریز کردن نان. (ناظم الاطباء) ، بیرون کشیدن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ فارسی معین). کشیدن. (انجمن آرا) (آنندراج) ، زمین آب دادن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). زمین را آب دادن. (مؤید الفضلاء) (آنندراج) (هفت قلزم) : جمع لشکر کرد و تاختن تا... و جمله زر بفرمود انجیدن. (تاریخ طبرستان) ، آزردن. (ناظم الاطباء). آزردن. زخم زدن. (فرهنگ فارسی معین). سوراخ کردن. (یادداشت مؤلف) : بخنجر همه تنش انجیده اند برآن خاک خونش بشنجیده اند. لبیبی. تیغت تن کوهسار انجیده گرزت سر روزگار پخچیده. سراج الدین راجی
مجمع، مجلس، گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند، خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر، اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح
مجمع، مجلس، گروه افرادی که برای هدفی مشترک گرد هم جمع شوند، خیریه انجمنی از افراد نیکوکار برای کمک به افراد ناچیز و فقیر، اولیاء و مربیان انجمن متشکل از اولیاء دانش آموزان و مدرسه برای همکاری در جهت پیشرفت و ح