جدول جو
جدول جو

معنی انجاز - جستجوی لغت در جدول جو

انجاز
وفا کردن به وعده، روا کردن حاجت کسی
تصویری از انجاز
تصویر انجاز
فرهنگ فارسی عمید
انجاز
(اِ)
روان کردن حاجت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روا کردن حاجت. (غیاث اللغات). روا کردن حاجت کسی را. (از آنندراج). برآوردن حاجت کسی را. (ازاقرب الموارد) : سلطان ایشان را با تحقیق امانی و انجاز مباغی و تشریفات گرانمایه پادشاهانه بازگردانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 335). در ملتمسات و مطالبات که از آن طرف رفتی دقایق ایجاب و انجاز محفوظ داشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 30).
لغت نامه دهخدا
انجاز
روان کردن حاجت، برآوردن حاجت کسی را
تصویری از انجاز
تصویر انجاز
فرهنگ لغت هوشیار
انجاز
((اِ))
برآوردن نیاز، وفا کردن وعده
تصویری از انجاز
تصویر انجاز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعجاز
تصویر اعجاز
انجام دادن کاری که دیگران از آن عاجز باشند، معجزه، عاجز ساختن، ناتوان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداز
تصویر انداز
انداختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندازنده مثلاً آتش انداز، تیرانداز، سنگ انداز، کلوخ انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انداخته شده مثلاً پس انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای مناسب برای انداختن مثلاً زیرانداز، روانداز،
اندازه، مقیاس، قصد، میل، آهنگ، مرتبه، لیاقت، مقام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، اختصار و کوتاهی کلام، در علوم ادبی در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک، مختصر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاح
تصویر انجاح
برآوردن حاجت، برآمدن حاجت، روا شدن حاجت، پیروزمند شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
نجس ها، چیزهایی که پاک نیست، جمع واژۀ نجس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاد
تصویر انجاد
یاری دادن، دعوت پذیرفتن، بلند خواندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاد
تصویر انجاد
نجدها، زمین های بلند، جمع واژۀ نجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انباز
تصویر انباز
همکار، شریک، همتا، همراه، قرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجام
تصویر انجام
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت
جمع واژۀ نجم، ستارگان
انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن
انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن
انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایجاز
تصویر ایجاز
کوتاه کردن سخن، یکی از فنون بیان
فرهنگ لغت هوشیار
از جای برداشتن، بلند نشاندن بلند نهادن، به هم پیوستن چون استخوان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداز
تصویر انداز
قصد و میل نمودن، فصد و عزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباز
تصویر انباز
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاء
تصویر انجاء
رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاع
تصویر انجاع
شیر دادن به کودک، کار سازی پند اندرز، رهایی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجاز
تصویر اعجاز
عاجز کردن، عاجز ساختن کسی را، عاجز یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاب
تصویر انجاب
گرامی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجال
تصویر انجال
فرزندان، نسلها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجام
تصویر انجام
انتها، آخرهرکار، اتمام کار، آخر کار، فرجام، پایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاص
تصویر انجاص
گلابی از گیاهان گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاس
تصویر انجاس
نجس کردن، پلید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاد
تصویر انجاد
دعوت را پذیرفتن، یاری دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاح
تصویر انجاح
برآمدن حاجت، روا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاث
تصویر انجاث
جمع نجث، زره ها، سراها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعجاز
تصویر اعجاز
((اِ))
عاجز ساختن، کار دشوار و خلاف عادت انجام دادن، عجز، ناتوانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباز
تصویر انباز
شریک، دوست، مانند، همتا، محبوب، معشوق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انداز
تصویر انداز
قصد و میل حمله کردن، اندازه، مقیاس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجام
تصویر انجام
پایان، انتها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجال
تصویر انجال
جمع نجل، فرزندان، نسل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انباز
تصویر انباز
شریک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انجام
تصویر انجام
اتمام، پایان، سرانجام، اعمال، ایفا، ختم شدن، آخر، اجرا
فرهنگ واژه فارسی سره