جدول جو
جدول جو

معنی انثقاب - جستجوی لغت در جدول جو

انثقاب
سوراخدار شدن رخنه یافتن
تصویری از انثقاب
تصویر انثقاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انثعاب
تصویر انثعاب
روان شدن: خون یاآب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
نقاب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
روبند بستن، نقاب زدن، روبنده بستن زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
((اِ تِ))
روبند زدن، نقاب زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انقاب
تصویر انقاب
جمع نقب، سوراخ ها، جمع نقاب، روبندها دربانی گشتن و رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دیدبانی، چشم داشت چشم داشتن چیزی یا کسی را انتظار، دیدبانی کردن، با آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعقاد
تصویر انعقاد
بستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
ترابرد، جابجایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتصاب
تصویر انتصاب
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتخاب
تصویر انتخاب
گزینش، گزینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتقاب
تصویر اعتقاب
بازداشت خواسته، پشیمان شدن، همیاری، زندانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجذاب
تصویر انجذاب
کشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثیان
تصویر انثیان
دو گوش دوخایه (بیضه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثمام
تصویر انثمام
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثلام
تصویر انثلام
لب پریدگی، گرد آمدن رخنه شدن رخنه یافتن، سوراخ و رخنه پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحلاب
تصویر انحلاب
خوی ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثعاع
تصویر انثعاع
ریزش خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثرام
تصویر انثرام
ریختن دندان، شکستن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتیاب
تصویر انتیاب
پی در پی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهاب
تصویر انتهاب
تاراج کردن به زور گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتکاب
تصویر انتکاب
در رنج افتادن به سختی افتادن کمان بردوش افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاه
تصویر انتقاه
نیک در یافتن برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکنی، پیچ و تاب گرفتن از ریسمان شکستن گسیختن (تاب رسن پیمان و جز آن)، تباه شدن، پیمان شکنی پیمان گسلی، جمع انتقاضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
از حق کسی کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نگارستن نگاشتن، نگاراندن نقش پذیرفتن نگار بستن: انتقاش صور، جمع انتقاشات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقار
تصویر انتقار
کنده کاری، باز کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
سره کردن، تبه کردن، کاه ازدانه جداکردن: سره از ناسره جداکردن به گزینی سره کردن، نقد گرفتن پول، جدا کردن (خوب از بدیا کاه از گندم و مانند آن)، خرده گرفتن، به گزینی خرده گیری، شرح معایب و محاسن شعر یا مقاله یا کتابی با سنجش اثری ادبی یا هنری بر معیار یا عملی تثبیت شده، جمع انتقادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاح
تصویر انتقاح
مغز بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاث
تصویر انتقاث
شتافتن، کندن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار