- انثعاع
- ریزش خون
معنی انثعاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان شدن: خون یاآب
هراشیدن (قی استفراغ)، خون از بینی آمدن
آهنجش
بر زمین افتادن، بر کندگی
پیخال انداختن (پیخال فضله جانوران)
دو گوش دوخایه (بیضه)
به باد دشنام گرفتن، پیر گشتن
لب پریدگی، گرد آمدن رخنه شدن رخنه یافتن، سوراخ و رخنه پیدا کردن
فزونگویی درازگویی، ناگاه سخن گفتن، ناگاه فرود آمدن، شکافته شدن
شکافته شدن ناگهان به سخن درآمدن
برانگیخته شدن
بریده شدن، انقطاع
بر کنده شدن، از جا در رفتن
فریفته شدن، فریب خوردن
سوراخدار شدن رخنه یافتن
ریختن دندان، شکستن دندان
سود یافتن، نفع گرفتن
زهارآزی نره خواهی
خشم گرفتن، گرانبار شدن
بانشاط، برخاستن، بلند شدن
چیزی را گرفتن
زاب بر شمردن (زاب صفت) ستودن گرامی شدن
بر کشیدن، دارو به بینی کردن، به زور کندن
بازداشتن، امتناع، برکندن
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
سرازیر شدن خوی (عرق)، مس مس کردن در خرید
شتافتن، به شتاب رفتن
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
دورشدن به کناررفتن، رانده شدن، نیست شدن، درآمدن، آهسته سخنی ژرف سخنی دور شدن بر کنار گشتن، باز داشته شدن رانده شدن، در ایستادن در آمدن، خوض پیوستن
شکافتن چون پاشنه پا پارگی
کشیدگی روان شدن
پیش افتادن پیشی گرفتن در اسپدوانی، به شتاب رفتن، ترسیدن از تاریکی ترس ازشب
بی آرام شدن