جدول جو
جدول جو

معنی انتقال - جستجوی لغت در جدول جو

انتقال
ترابرد، جابجایی
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
فرهنگ واژه فارسی سره
انتقال
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
فرهنگ لغت هوشیار
انتقال
جابه جا کردن چیزی یا کسی، جا به جا شدن، تغییر کردن محل کار کارمند یا کارگر، سرایت کردن، در علم جامعه شناسی منتقل شدن از یک نظام اجتماعی به نظام اجتماعی دیگر مثلاً انتقال از فئودالیسم به سرمایه داری، در ریاضیات تبدیلی که در آن همۀ نقاط یک شکل مسطح با یک بردار تغییر مکان جا به جا می شوند، در علم اقتصاد منتقل کردن مبلغی از یک حساب به حساب دیگر، درک کردن و دریافت مطلبی، در موسیقی نوشتن یا اجرای یک قطعۀ موسیقی در مایۀ دیگر، مدلاسیون، کنایه از مرگ
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
فرهنگ فارسی عمید
انتقال
((اِ تِ))
از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن، وا گذاری، نقل مکان کردن
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
فرهنگ فارسی معین
انتقال
Conveyance, Relocation, Transference, Transmittance
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتقال
перевозка , перемещение , перенос , пропускание
دیکشنری فارسی به روسی
انتقال
Transport, Umsiedlung, Übertragung, Transmittanz
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتقال
транспортування , переміщення , перенесення , пропускання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتقال
transport, relokacja, przeniesienie, przepuszczalność
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتقال
运输 , 搬迁 , 转移 , 透射率
دیکشنری فارسی به چینی
انتقال
transporte, relocação, transferência, transmitância
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتقال
trasporto, ricollocazione, trasferimento, trasmittanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
انتقال
transporte, traslado, transferencia, transmitancia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
انتقال
transport, relocalisation, transfert, transmittance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انتقال
vervoer, verplaatsing, overdracht, transmissie
دیکشنری فارسی به هلندی
انتقال
การขนส่ง , การย้ายที่ตั้ง , การถ่ายโอน , การส่งผ่าน
دیکشنری فارسی به تایلندی
انتقال
pengangkutan, relokasi, pemindahan, transmisi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
انتقال
إنحصارٌ , إحتكّارٌ , إنحلالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
انتقال
परिवहन , स्थानांतरण , संचरण
دیکشنری فارسی به هندی
انتقال
הֲעָבָרָה , הַעֲבָרָה , מִשׁרוֹקִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
انتقال
輸送 , 再配置 , 移転 , 透過率
دیکشنری فارسی به ژاپنی
انتقال
운송 , 재배치 , 전이 , 투과율
دیکشنری فارسی به کره ای
انتقال
taşımacılık, taşınma, aktarım, iletim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
انتقال
usafirishaji, uhamisho, maambukizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
انتقال
পরিবহন , পুনর্বাসন , স্থানান্তর , পরিবহণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
انتقال
منتقلی , منتقلیت
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
هرچیز منتقل شده، چکهای انتقالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
منسوب به انتقال، چک های انتقالی، منتقل شده، تغییر یافتن محل کار یک کارمند و منتقل شدن او از جایی به جای دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
Transitional, Transitionally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
переходный , переходно
دیکشنری فارسی به روسی
Übergangs-, übergangsweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
перехідний , перехідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
przejściowy, przejściowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
过渡的 , 过渡性地
دیکشنری فارسی به چینی
transicional, de forma transitória
دیکشنری فارسی به پرتغالی