- انتظار
چشم به راه بودن، چیزی را چشم داشتن، منتظر چیزی بودن، چشمداشت
معنی انتظار - جستجوی لغت در جدول جو
- انتظار(اِ ثِ)
چشم داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). ارتقاب. توقع. تربص. ترقب. (از یادداشت مؤلف) ، برانگیخته شدن شکار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). یقال انتفج الصید. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برانگیختن خرگوش و جز آنرا، بزرگ منشی کردن. تکبر، دویدن. (از اقرب الموارد)
- انتظار
چشم داشتن، امیدواری، نگرانی، ترقب و توقع
- انتظار((اِ تِ))
توقع داشتن، چشم به راه بودن، نگرانی
- انتظار
چشم داشت، چشم داشتن
- انتظار
آرزو، امید، توقع، چشمداشت، شکیب، شکیبایی، صبر، نگرش
- انتظار
منتظرٌ
- انتظار
Wait, Anticipation, Expectance, Expectation
- انتظار
anticipation, attente
- انتظار
anticipazione, aspettativa, attesa
- انتظار
توقع , انتظار
- انتظار
ожидание
- انتظار
Erwartung, Warten
- انتظار
очікування
- انتظار
oczekiwanie
- انتظار
期待 , 等待
- انتظار
انتظار، در انتظار
- انتظار
প্রত্যাশা , অপেক্ষা
- انتظار
anticipación, expectativa, espera
- انتظار
matarajio, kusubiri
- انتظار
beklenti, bekleyiş
- انتظار
기대 , 대기
- انتظار
期待 , 待機
- انتظار
ציפייה , הַמתָנָה
- انتظار
antecipação, expectativa, espera
- انتظار
antisipasi, harapan, menunggu
- انتظار
การคาดการณ์ , ความคาดหวัง , การรอคอย
- انتظار
verwachting, wachten
- انتظار
प्रत्याशा , प्रतीक्षा
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اِ تِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه انتظار داشته باشد. (آنندراج) :
هر دل ز تو اشک ریز حسرت
چون گوشۀ چشم انتظاری.
طالب آملی (از آنندراج).
هر دل ز تو اشک ریز حسرت
چون گوشۀ چشم انتظاری.
طالب آملی (از آنندراج).
