جدول جو
جدول جو

معنی انتزاعی - جستجوی لغت در جدول جو

انتزاعی
آهنجیده
تصویری از انتزاعی
تصویر انتزاعی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتفاعی
تصویر انتفاعی
سود آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
بازداشتن، امتناع، برکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد، برکندن، از جای بیرون کشیدن، برکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
((اِ تِ))
جدا کردن، کندن، گرفتن، درآوردن جزیی از یک کل، جمع انتزاعات
فرهنگ فارسی معین
گروهی مردمی چپیرگی، خوگر دمساز منسوب به اجتماع مقابل فردی. کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند موء سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها، کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است، طرفدار اجتماع سوسیالیست. یا کارهای اجتماعی. کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراعی
تصویر اختراعی
من درآوردی، پیش خودی
فرهنگ لغت هوشیار
واپس گرا کهنه پرست منسوب به ارتجاع: حالت ارتجاعی، آنکه به بازگشت به اصول پیشین معتقداست آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد فکر و قانون و اصلی که در جهت حفظ وضع کهنه و پیشین و پایمال کردن نظام و اصول نو و مترقی جریان داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همبودی، همبودین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
واپسگرایانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتظامی
تصویر انتظامی
ساماندهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتصابی
تصویر انتصابی
گماشتگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
گزینشی
فرهنگ واژه فارسی سره
جد فرمان معتزله یاجداگشتگان یا خرد گرایان دیرینگی (قدم) جهان را باور داشتند و آدمی را توانا در گزینش بد و نیک و آفریننده سرنوشت خویش و خدا را باینده (: مکلف) به راهنمایی بندگان می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
شایدی بایسته ای منسوب به التزام. یا مضارع التزامی. یا وجه التزامی. آنست که کار را بطریق شک و دو دلی و آرزو و خواهش و مانند آن بیان کند و چون پیرو جمله دیگر است آنرا (وجه مطیعی) نیز گویند: میخواهم بروم شاید بنویسم گمان میکنم برادرم رفته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتهایی
تصویر انتهایی
فرجامیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
هرچیز منتقل شده، چکهای انتقالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
سره سنجانه خرده گیرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتظامی
تصویر انتظامی
قوای انتظامی مانند ارتش، شهربانی، ژاندارمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتظاری
تصویر انتظاری
چشم به راهی پیوسانی پر مویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاعات
تصویر انتزاعات
جمع انتزاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
اختیار شده و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
مربوط به اجتماع، خوش برخورد و آداب دان مثلاً آدم اجتماعی، در علوم سیاسی سوسیالیست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
همگانی، عمومی، کسی که آداب معاشرت را می داند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتجاعی
تصویر ارتجاعی
منسوب به ارتجاع، حالت ارتجاعی، آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتظامی
تصویر انتظامی
منسوب به انتظام
قوای انتظامی: قوایی که حفظ نظم و آرامش مملکت به عهده آن هاست مانند، ارتش، شهربانی، ژاندارمری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
منسوب به انتقال، چک های انتقالی، منتقل شده، تغییر یافتن محل کار یک کارمند و منتقل شدن او از جایی به جای دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجتماعی
تصویر اجتماعی
Communal, Gregarious, Sociable, Social
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتهایی
تصویر انتهایی
Extremity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقامی
تصویر انتقامی
Vindictive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقالی
تصویر انتقالی
Transitional, Transitionally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتقادی
تصویر انتقادی
Critically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انتخابی
تصویر انتخابی
Choice, Select, Electively, Selective, Selectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
общественный , общительный , социальный
دیکشنری فارسی به روسی