- انتجاخ
- بانگ کردن
معنی انتجاخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آماسیدن باد آوردن باد کردن بر آماسیدن آماس کردن ورم کردن ظماسیدن، آماس ورم، جمع انتفاخات
نوشتن از روی متنی، نسخه گرفتن
به سر آمدن گذشتن
آشکاری، گذشتن، پالودن
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
در طلب آب و علف
بیرون آوردن، آماسیدن، پیدا شدن فربهی
راز دار گزیدن، با هم راز گفتن، چیره گشتن چون چیرگی اندوه
نسخه برداشتن، نسخه گرفتن، نوشتن از روی چیزی، نسخه برداری
به طلب نیکویی و احسان شدن، بخشش خواستن، در طلب آب و علف رفتن
جمع اختج. اختجها و حرکات و انقباضات ناگهانی اعضا
پیش کشیدن: مانند پیش کشیدن گوی باچوگان، گردآوری (پول و داراک) پول روی پول گذاشتن
بادکش کردن (بادکش حجامت در پزشکی دیرینه در پیاله ای پنبه آغشته به مل و افروخته را می گذاشتند وآن را بر پشت بیمار می نهادند و بر گوشت آماسیده تیغ می زدند تا خون بگیرد) تانگوییدن
خودداری
یاخته ساختن (یاخته حجره)، زمینخواری، پناهیدن
حجت آوردن، دلیل، استدلال، احتجاج کردن
در پرده شدن، درحجاب شدن، در پرده رفتن
بالبداهه سرائیدن
بخشیدن را باز گرفتن، بازگشت
غرش آسمان، تنبیدن
رجز و شعر خواندن
لرزه، لرزیدن، جنبیدن
امید بستن امیدواری امید کردن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری امید رجا
پسندیدگی، پسندیده داشتن، روا دانستن، دل به دست آوردن
هم ستیزی، دست زیر چانه زدن، خواب از چشم در رفتن
واپسگرایی
گزینش، گزینه
پوشنه نهادن (پوشنه جلد معجر) روسری بستن، دستار نهادن، زاییدن پس از نومیدی (یائسگی)
خرو پف کردن
شکستن و سر شکستن
آشفته شدن کار، آشفتگی خرد گولی، در هم پیچیدن