انتباه بیدار شدن، بیداری، آگاه شدن، آگاهی ادامه... بیدار شدن، بیداری، آگاه شدن، آگاهی تصویر انتباه فرهنگ فارسی عمید
انتباه (اِ تِ) بیدار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیدار شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بیدار گشتن. (فرهنگ فارسی معین). ادامه... بیدار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بیدار شدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). بیدار گشتن. (فرهنگ فارسی معین). لغت نامه دهخدا
انتباه ((اِ تِ)) آگاه شدن، عبرت گرفتن، آگاهی، بیداری، تنبیه شدن ادامه... آگاه شدن، عبرت گرفتن، آگاهی، بیداری، تنبیه شدن تصویر انتباه فرهنگ فارسی معین
انتباه آگاهی، بیداری، نبل، توجه، دقتمتضاد: غفلت ادامه... آگاهی، بیداری، نبل، توجه، دقتمتضاد: غفلت فرهنگ واژه مترادف متضاد