جدول جو
جدول جو

معنی انباز - جستجوی لغت در جدول جو

انباز
شریک
تصویری از انباز
تصویر انباز
فرهنگ واژه فارسی سره
انباز
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
تصویری از انباز
تصویر انباز
فرهنگ لغت هوشیار
انباز
همکار، شریک، همتا، همراه، قرین
تصویری از انباز
تصویر انباز
فرهنگ فارسی عمید
انباز
شریک، دوست، مانند، همتا، محبوب، معشوق
تصویری از انباز
تصویر انباز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شراکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انبازش
تصویر انبازش
آکومولاسیون، اشتراک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شرکت، همکاری، همدستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبازی
تصویر انبازی
شراکت، شریک بودن، همدستی، همکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
کسی که با جان خود بازی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هنباز
تصویر هنباز
شرکت کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امباز
تصویر امباز
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجاز
تصویر انجاز
روان کردن حاجت، برآوردن حاجت کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباه
تصویر انباه
بیدار کردن، فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبان
تصویر انبان
توشه دان، زنبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبال
تصویر انبال
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباغ
تصویر انباغ
شریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباط
تصویر انباط
به آب رسیدن چاه کن، آب برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباس
تصویر انباس
شتاب کردن، اسرع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباذ
تصویر انباذ
کم و اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انباج
تصویر انباج
درهم و بر هم گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انداز
تصویر انداز
قصد و میل نمودن، فصد و عزم
فرهنگ لغت هوشیار
از جای برداشتن، بلند نشاندن بلند نهادن، به هم پیوستن چون استخوان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنباز
تصویر هنباز
همباز، شریک، حریف، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبات
تصویر انبات
رویانیدن، روییدن، رستن گیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجاز
تصویر انجاز
وفا کردن به وعده، روا کردن حاجت کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبان
تصویر انبان
کیسۀ بزرگ که از پوست دباغی شدۀ بز یا گوسفند درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای انباشتن غله، ابزار، کالاهای تجاری و امثال آن، انباشته، بن مضارع انباشتن و انباردن و انباریدن، خس و خاشاک و سرگین چهارپایان و چیزهای دیگر که روی هم انباشته کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انداز
تصویر انداز
انداختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندازنده مثلاً آتش انداز، تیرانداز، سنگ انداز، کلوخ انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای انداخته شده مثلاً پس انداز،
پسوند متصل به واژه به معنای مناسب برای انداختن مثلاً زیرانداز، روانداز،
اندازه، مقیاس، قصد، میل، آهنگ، مرتبه، لیاقت، مقام
فرهنگ فارسی عمید
شریک: ... وآخر البتگین بخاری و خمار تاش شرابی... را. . بگرفتند با چند تن از هنبازان خونیان، رفیق، همتامثل، دو یا چند تن که کاری را انجام دهند همکار: گفته اند که دیگ به هنبازان بسیار بجوش نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبان
تصویر انبان
کیسه ای بزرگ، شکم، بطن
فرهنگ فارسی معین