- انباء
- پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
معنی انباء - جستجوی لغت در جدول جو
- انباء ((اِ))
- خبر دادن، آگهی دادن
- انباء ((اَ))
- جمع نباء، خبرها، آگاهی ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آتش کشیدن
دوستان، همنشینان، جمع حبا، جمع در جمع حبیب
ادبمندان جمع ادیب ادب دارندگان ادب دهندگان مردمان صاحب ادب و فرهنگ
بارکردن
چهره دیگر بخشیدن، دین گردانی
فرزند زیرک داشتن، داد وهش، بزرگداشت، نشان از پدر داشتن، بالیدن
آخالها، خاک روبه ها، دورکردن
روش ها
پیغمبران، پیامبران
بازداشتن، بلندکردن، ریز ریز کردن، خاموش شدن، پنهان داشتن، به دل کینه گرفتن
جمع عبء سنگین ها بارها
جمع طبیب، پزشکان جمع طبیب پزشکان
دور کردن، برگردانیدن
نرمه بارش
جمع نحو، راه ها، سوی ها، روش ها، مانندها پیش آمدن، بر گردانیدن، پر خاشیدن جمع نحو. سویها گوشه ها، راهها روشها، مثلها مانندها
رهانیدن رهایی دادن، آشکار کردن
آسان گردیدن، سزاوار بودن، تیسر و تسهل
بیدار کردن، فراموش کردن
توشه دان، زنبیل
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
شریک
به آب رسیدن چاه کن، آب برآوردن
شتاب کردن، اسرع
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
کم و اندک
درهم و بر هم گفتن
رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
افزون شدن، نمنا کاندن تر گرداندن بلند آوازگی
به خود نازیدن خود فروشی
ننگ داشتن، دشیاد، غیبت کردن، آک بر شمردن