- اناله
- دادن بخشیدن، درمان کردن توانمند کردن، یافتن از کان
معنی اناله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرپاگرفتن
در شرف با اصل بودن
امری را بعهده کسی گذاشتن
فرمداری (دولت)، پیروزی
دامن دار کردن، فروهشتن دامن
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
از بین بردن، نابود کردن
نژادگی گهرداشت بنوندی اری بنداشتی، پایداری، نوآوری از طرف خود از جانب خود مقابل وکاله
زن و بچه داشتن، درویشی بی برگی، آزمندیدن
طول دادن
سوزاناک ها: داروهای سوزنده بسیار خورنده یا ادویه اکاله. داروها و مواد شیمیایی سوزاننده داروهای تلخ و زننده داروهای تحلیل برنده انساج که غالبا سمی هم میباشند از قبیل نیترات دارژان و آمونیاک و غیره
بیع را فسخ کردن
عطا دادن
میل دادن، مایل گردانیدن
شتر را خوابانیدن
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
خوابانیدن، نزار کردن، کشتن انام مردم مردمان
ترکی دایه دایه
ریزه کاری، حسن، خوبی
برآمدن چیزی، بلند شدن، زیاده شدن، زائد شدن
آویختن
رسیده شدن پختن چون خرما
چرخاندن، گرداندن و کندن
جنباندن
روشن و آشکار شدن
لاتینی تازی شده زدوار (جدوار پارسی تازی شده) زرنبار تاج شاهان از گیاهان جدوار
تمر هندی
سرانگشت سر انگشت، جمع انامل
تکمه دگمه گوی گریبان انگل عروه
به گونه رمن سختی ها
استان کوست کشور مداری فرمانروایی
ریختن خاک بر مرده
امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن، در علم حقوق خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر
زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن