جدول جو
جدول جو

معنی اناغالس - جستجوی لغت در جدول جو

اناغالس
مرزنگوش، گیاهی خوش بو از خانوادۀ نعناع با گل های سفید که مصرف دارویی دارد
انجرک، مرزه گوش، گوش موش، آذان الفار
تصویری از اناغالس
تصویر اناغالس
فرهنگ فارسی عمید
اناغالس
(اَ لِ)
معرب از یونانی، گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیلۀ سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد. اناگیر. حشیشهالعلق. (فرهنگ فارسی معین). آذان الفار. (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 63). گیاهیست برگش شبیه بمرزنجوش و مایل باستداره و شاخهای او منبسط بر روی زمین و مربعو ثمرش مثل غلافی و دانه های او بقدر خشخاش و بسیار تند و تلخ و گل قسم ماده لاجوردی و قسم نر بغایت سرخ میباشد. (از تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به همین کتاب و فرهنگ گیاهی ص 58 و واژه نامۀ گیاهی ص 22 و آذان الفار در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
اناغالس
یونانی تازی شده مرزنجوش از گیاهان گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آناغالس
تصویر آناغالس
گیاهی زینتی با گل های ستاره شکل که مصرف دارویی هم دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ لُ)
درخت تاک. (از مفردات ابن البیطار) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مغلوب. ناتوان. ضعیف. مقابل غالب، به معنی چیره:
وگر زآنکه ناغالبی در قیاس
ز غالب تر از خویشتن درهراس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
رجوع به اناغالس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
اناغافش:
دیدم دو چشم رقیب علت رمد دارد
گفتم که این حیوان اناغالش علاج کن.
ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری ورق 112 الف).
و رجوع به اناغافش شود، خوابیده یافتن کسی را، کشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، شکست دادن و شکستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : انامت السنه الناس، اذا هشمتهم. (منتهی الارب). لاغر گردانیدن آنان را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
بیونانی سنگی باشدکه چون آنرا بآب بسایند رنگی مانند خون از آن برآیدو با شیر زنان در چشم چکانند، ورم چشم و بسیاری آب آمدن از چشم را نافع است. (برهان قاطع) (از آنندراج). و آنرا بعربی حجر اناغاطس گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است. در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و در مجاری آب بسیار است. گرم در اول و خشک در دوم. گویند دارویی مانند آن در علاج درد سینه و ربو و سعال و تنگی نفس و گشودن سده ها یافت نشود و حکه و جرب و امراضی را که از صفرا باشد سود دهد و سنگ مثانه را می شکند و مدر و گشایندۀ بادهاست. شربت آن تا 5 درم است و آب آن اگر در برج حمل گرفته شده و با روغن زیتون آمیخته شود جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی ص 249). و در تحفۀ حکیم مؤمن آرد: غالیسس به لغت یونانی به معنی منتن الرائحه است و غالوسیس نیز آمده و در طبرستان پلهیم نامند و در بستانها و خرابه ها بسیار میروید و بقدر نبات انجره و برگش با ملاست و بدبویی و گلش سفید و چتری مانند گل شبت و ثمرش بقدر عنب الثعلب و بعد از رسیدن سیاه و پرآب میشود و در دارالمرز سرکه را با آن رنگین میسازند و بیخ او سفید و با تجویف، در سیم گرم و خشک و محلل خنازیر و اورام صلبه و سرطان و قروح خبیثه و ورم مزمن انثیان خصوصاً چون برگ و شاخ او را با سرکه روزی دو بار ضماد کنند و خوردن ساق او بجای سبزی جهت سرفۀ کهنه و بهق و ضیق النفس و ربو و درد سینه بی عدیل و چیزی دیگر قایم مقام او ندانسته اند و مفتح سدد ومفتت حصاه و مدرّ بول و حیض و محلل ریاح و جهت جرب و حکه و بالخاصیه جهت علل صفراوی مفید و شربتش تا پنج درهم و آب او با روغن زیتون جهت پاک کردن چرک معادن مؤثر است و نقیع بیخ او بقدر ده درهم مسهل قوی بلغم و سودای رقیق و سریع العمل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). در مفردات ابن البیطار آرد: غالسیفس، عامتنا بالاندلس تسمیه بالحملج و اهل مصر تسمیه بالمنتنه و هو کثیر بالبساتین ینبت نفسه من غیر ان یزرع یشبه نباته نبات القریص الا انه املس لا یلذع التبه. دیسقوریدوس فی الرابعه هو نبات یشبه افالیقی و هو الابخره فی جمیعالاشیاء الا ان ورقه اشد ملاسه من ورق افالیقی و اذا فرک ورقه فاحت منه رائحه منتنه جداً و له زهر دقاق لونه الی الفرفیریه و ینبت فی السیاجات و فی الطرق و الخربات و قوه الورق و القضبان محلله للجسا، و الاورام السرطانیه و الخنازیر و الاورام التی یقال لها قوحثلاو الاورام العارضه فی اصول الاذان فینبغی اذ احتیج الی ضماد و دق هذا النبات او قضبانه ان یدق الورق والقضبان و نحیط المستعمل منها بالخل و یعمل منها ضماد وتضمد به هذه الاورام و هو فاتر مرتین فی النهار و قدینتفع بطبیخ الورق والقضبان فی هذه الاورام التی ینتفع بالضماد فیها اذا حب علیها و الورق و القضبان اذاتضمد به مع الملح کانا صالحین للقروح الخبیثه و الاکله. الشریف قوته حارهٌ یابسه فی الثالثه اذا اکل ورقه رعیاً نفع من السعال المزمن و النهش و التضایق و لایوجد دواء یعدله فی ذلک. (مفردات ابن بیطار ص 146)
لغت نامه دهخدا
(اَ غُ)
بیونانی آغالیس دوایی است که آنرا بفارسی مرزنگوش و بعربی آذان الفار گویند چه برگ آن بگوش موش میماند. با سرکه بر گزیدگی عقرب مالند نافع است. (برهان قاطع). اناغالس. و رجوع به اناغالس و آذان الفار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رُ)
اناغوروس. (دزی ج 1 ص 39). بلغت رومی اناغالس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). خروب الخنزیر. ام کلب. و ثمرۀ آنرا حب الکلی و خرنوب الکلاب نامند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اناغالس و فرهنگ گیاهی ص 59 و حب الکلی در همین لغت نامه و فرهنگ گیاهی ص 59 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بیونانی آذان الفار است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اناغلس و آذان الفار شود، انگشتان. (فرهنگ فارسی معین) : ایشان انامل ساعد صاحب شریعت و وایل سحایب صدر نبوت و... بودند. (تاریخ بیهقی ص 11).
که او به پنج انامل بفتح باب سخن
ز هفت کشور جانم ببرد قحط و وبا.
خاقانی.
پس بر آن سد مبارک ده انامل برگشاد
جدولی را هفت دریا ساخت از فیض عطا.
خاقانی.
و رجوع به انمله و انملات شود
لغت نامه دهخدا
(اَ فِ)
نام علفی است که در موقع درد چشم اسب اگر بر چشم وی بریزند و برانند درحال دردرا دفع میکند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 112 الف)
لغت نامه دهخدا
(اَ غُ لُ)
درختی است شکوفۀ او آنچه بلون لاجوردی بیرون آید خروج مقعده را فائده دهد و آنرا بجایگاه او برد و آنچه بلون سرخ بود بیرون آمدن آنرا زیاده کند و او را باکرا نیز گویند. (مؤیدالفضلا از قنیه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اناغورس
تصویر اناغورس
یونانی تازی شده ینبوت از گیاهان خرنوب الخنزیر ینبوت
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب چیره شده مقابل غالب: و گر زانکه ناغالبی در قیاس ز غالبتر ازخ ویشتن در هراس. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناغاطس
تصویر اناغاطس
یونانی تازی شده خونین سنگ از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انغال
تصویر انغال
تباهی پراکنی سخن چینی تباهاندن
فرهنگ لغت هوشیار