جدول جو
جدول جو

معنی انار - جستجوی لغت در جدول جو

انار
(دخترانه)
میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین
تصویری از انار
تصویر انار
فرهنگ نامهای ایرانی
انار
میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
تصویری از انار
تصویر انار
فرهنگ فارسی عمید
انار
(اَ)
یک از دهستانهای پنج گانه شهرستان رفسنجان و در شمال باختری آن واقع و دارای هوای معتدل است. آب آن از قنات و محصول عمده آن غلات، لبنیات، پسته، پنبه و حبوب است. 36 آبادی بزرگ و کوچک و 4500 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
انار
(اَ)
درختچه ایست از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند، پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش بالنسبه بزرگ و قرمزرنگ است. (فرهنگ فارسی معین). میوۀ آن درشت و دارای پوست سرخ و کلفت است. دانه های آن شفاف و آبدار و بیشتر سرخ رنگ است و دور آنرا پوستۀ نازکی با موادی غذایی فراگرفته است. (از یادداشت مؤلف) (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 232). رمان. (برهان قاطع، ذیل رومنا) (ناظم الاطباء). و بلغت زند، رومنا. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نار. درخت انار درجلگه های کرانۀ دریای مازندران بحال وحشی فراوان است، در نزدیکی مراوه تپه نیز دیده میشود و آنرا همه جا انار میخوانند. انار درختی است کوچک که در خاکهای شنی خوب میروید. چوب آن دارای مازوج فراوان است و دررنگرزی مصرف میشود. ریشه آن نیز دارای آلکالوئیدی است که سمیت دارد و بمقدار کم برای از میان بردن کرم تنیا در پزشکی مصرف میشود. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244). انار دارای اقسامی است، شیرین و بیدانه آنرا که املیسی نامند لطیفتر از سایر اقسام و سرد باعتدال و در اول تر و با قوه قابضه و قلیل الغذا و مولد خلط صالح و نفاخ است و از این جهت باعث نعوظ محرورین است و مدر بول و مفتح و جالی و ملین طبع و مورث تشنگی است و خوردن آن بعد از طعام سبب انحدار آن و جهت تصفیۀ روح کبدی و تقویت جگر و استسقاء لحمی و زقی و سوءالقنیه و یرقان و سپرز و خفقان و الم سینه و سرفۀ حار و صاف کردن آواز و فربه کردن بدن و نفوذ فرمودن غذا و رفع جرب و حکه و نیکو کردن رنگ رخسار نافع و اکثار آن مفسد غذا و مرخی معده و مصلحش انار ترش و در باردالمزاج زنجبیل پرورده است. (از تحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان). و رجوع بهمان متن و رمان شود.
درخت کوچک معروفی است که از عصارۀ (میوۀ) آن شراب ترتیب میدادند و درخت مذکور بنوعی بزرگ شود که انسان میتواند در سایۀ آن مأوی گزیند. و لباس وافود رئیس کهنه با انارها مزین میگشت و بدین جهت انارهای بسیاری در اماکن مختلف هیکل میکاشته اند. (از قاموس کتاب مقدس) : و اگر شکم سخت نبود آنگاه سیب و انار و آبی خام بکوبد و... (هدایه المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 376). و ما ببلخ بودیم بچند دفعت مجمزان رسیدند از قصدار سه و چهار و پنج و نامهای یوسف آوردند و ترنج و انار و نیشکر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 251).
دلش پاره پاره شود چون انار
کرا تیغ تو بگذرد در ضمیر.
کمال اسماعیل.
کشتن و مردن که برنقش تن است
چون انار و سیب را بشکستن است.
مولوی.
شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید
که قطره قطرۀ خونش بارغوان ماند.
سعدی.
عقل عاجز شود از خوشۀ زرین عنب
فهم حیران شود از حقۀ یاقوت انار.
سعدی.
زآنکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد
مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.
بسحاق.
نارپستان صنمی شاخ انار.
جامی.
درویشی در حضرت ایشان پاره ای نار آورده بود... حضرت خواجه انار را قسمت کردند. (انیس الطالبین ص 97).
- آب انارین (انار ترش و شیرین) ، آب انارین که با پیه افشرده باشند از نیم رطل تا یک رطل و بیست مثقال شکر خام مسهل صفرا و مقوی معده و جهت تبهای صفراوی و یرقان و جرب و حکه نافع و ضماد مطبوخ مهرای آن با پوست و تخم جهت جرب و حکۀ صفراوی مجرب و طلای مطبوخ آن با شراب جهت تحلیل اورام بی عدیل است و مضمضۀ آب آن جهت قروح خبیثۀ دهان و قلاع و اکتحالش جهت ناخنه و سبل نافع و ضماد عصارۀ آن که در طبخ غلیظ شده باشد با قدری عسل جهت قروح خبیثه و قرحۀ بینی و گوشت زیاد زخمها و درد گوش مفید است و سویق آن قابض و جهت رفع خواهش خوردن گل و امثال آن زنان حامله را مؤثراست. و چون آب انارین را در ظرف مس بقوام آورند برای سلاق و حرب و تقویت باصره و جراحات مزمنۀ خبیثه نافع و چون جوف آنرا خالی کنند و روغن گل سرخ در آن بریزند و بآتش نرم گذارند و در گوش چکانند برای درد آن بسیار مؤثر است. (از تحفۀ حکیم مؤمن).
- انار افشره، انار افشرج. رب الرمان. (ابن البیطار).
- اناربا، آش انار. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). حبرمیه. (یادداشت مؤلف). نارباج. (دهار).
- انار بیدانه، قسمی انار است که هسته و استخوان سخت باریک دارد.
- انار پوست، پوست انار: گل سرخ و عصی الراعی و انار پوست اندر گلاب بپزند و بدان مضمضه میکنند (شاید در اصل: کنند) . (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
- انار ترش و شیرین، بعربی مزّ و بفارسی میخوش گویند، در سردی و تری مایل باعتدال است و انار ترش در دوم سرد و خشک و قابض و مدر بول و مسکن حرارت معده و غلیان خون و مانع سیلان مواد معده و جهت رفع خمار و قی و خفقان حار و منع صعود بخار غذا و رفع دخانیۀ آن نافع و اکثار آن مورث قرحۀ امعا و سحج و مضر مبرود و مشعف جاذبۀ جگرو قوه باه و مصلحش انار شیرین و زنجبیل پرورده است. (تحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان).
- اناردان (مخفف اناردانه) ، بفارسی حب الرمانست، و اناردان قابضتر از رب هریک است و در افعال قویتر و کوبیدۀ ترش آن با مویز بالسویه و خمس آن زیرۀ کرمانی جهت رفع قی و تقویت معده مجربست و مضر سحج و سرفه و مصلحش مویز و گردکان و بدلش سماق است. (از تحفۀ حکیم مؤمن).
- انار دشتی، مظ، که اکثر در کوه سرات روید بار ندارد و در شکوفۀ آن انگبینی باشد که آنرا بمکند. (از منتهی الارب، ذیل م ظ ظ). ضبر. (از منتهی الارب، ذیل ض ب ر).
- انار طوقدار، نوعی از انار است. (آنندراج).
- انارگیرا، غورۀ کوکنار. رجوع به همین ماده شود.
- انار مشک، انار مصری. (فرهنگ رشیدی).
- پوست انار، پوست انار بغایت قابض و بارد و مجفف است و سفوف آن با عفص مسهل بعصر اخلاط سوخته و برای رفع آتشک بسیار مفید و جلوس در آب طبیخ آن برای سیلان حیض و خروج مقعد و ضماد آن با عسل برای رفع آثار آبله و طلای سوختۀ آن با عسل بر سینه و معده برای منع نزف الدم و قی الدم و نفث الدم و حقنه با آب آن که با برنج و جو مقشر بوداده جوشانیده باشند جهت رفع اسهال و سحج و مضمضه بآب طبیخ آن جهت تقویت لثه و آشامیدن آن برای سلس البول و شستن مقعد بآن برای قطع خون بواسیر و امراض مقعد و آشامیدن ساییدۀ آن بقدر یک درهم با آب گرم جهت رفع کرم بی عدیل است. (ازتحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان). و رجوع به انار پوست در همین ترکیبات شود.
- رب انار، رب انار ترش در افعال قویتر از آب آنست. (از تحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان).
- رب انار شیرین، در افعال قویتر از آب او و مرخی معده و مصلحش مصطکی است. (ازتحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان). و رجوع به همین متن ورمان شود.
- رب انارین، رب انارین در دوم سردو در اول خشک و قابض و برای التهاب و تشنگی مفرط و تبهای تند و قی و خمار و رفع فساد خواهش حوامل و فساد رنگ رخسار و رفع غم نافع است. (از تحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان).
- گل انار، گل انار در افعال مثل گلنار فارسی است و برای قطع خون بن دندان و التیام جراحات و فتق و قلاع و ضماد آن با برگ رز بر فم معده جهت قی مفرط وعصارۀ آن با گلاب جهت منع ریختن مواد بچشم و رفع ورم وبا آب بارتنگ جهت قرحۀ احلیل و با آب جهت ابتدای داخس و خراش پا که از موزه و کفش شده باشد و با سرکه جهت باد سرخ نافع و عصارۀ پوست و پیه آن قائم مقام گل آنست و خوردن هفت عدد از آن که هنوز باز نشده باشد بنهجی که دست گرفته گلها را ناشتا بلع کنند برای قطع خون و بروز دمل و رمد تا یک سال آزموده است و دانهای زردی که در اقماع انار میباشد شبیه به ذرورد درافعال مثل تخم گل است. (از تحفۀ حکیم مؤمن، ذیل رمان).
- مثل انار ترکیدن، دفعهً بگریه افتادن پس از خودداری. (یادداشت مؤلف).
- امثال:
انار سمنان و شعر سلمان درهیچ جای نیست. (علاءالدولۀ سمنانی)
لغت نامه دهخدا
انار
(اَنار)
نام رستاقی در قم و نیزوادی قم را میگفته اند. در تاریخ قم (ص 23) آمده است: انار در اصل اناربار بوده است بعد از آن اختصار کردند در او و گفتند انار، و انار اسم وادی قم بوده و بار اسم کنار وادی و رهگذر آن و این رستاق را اناربار نام کردند ازبرای آنکه بر کنار وادی واقع شده. و در ص 21 آمده: آب تیمره و انار بدین زمین که امروزه قبضۀ قم است جمع میشد. و در ص 58 آمده: [رستاق] انارشصت دیه [دارد] . و در ص 113 در ضمن تفصیل ضیعتها و دیهها انار [دیه یا ضیعه] از رستاق خوی بشمار آمده. صاحب فرهنگ جغرافیایی ایران، جایی بنام انار در شهرستان قم ذکر نکرده است. و رجوع به اناربار شود
لغت نامه دهخدا
انار
(اُ)
شهر کوچکی است از نواحی آذربایجان دارای آب و گیاه فراوان، بین آن و اردبیل هفت فرسنگ از کوهستان است و بیشتر میوه های اردبیل از این شهر است از ولایت بیشکین صاحب اهر ووراوی بشمار است. (از معجم البلدان). ده انار جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر احتمالاً همان شهر کوچکی است که یاقوت وصف کرده، مشخصات این ده در فرهنگ جغرافیایی ایران (ج 4) بشرح زیر است:واقع در 28هزارگزی خاوری مشکین شهر و 2هزارگزی راه شوسۀ مشکین شهر به اردبیل با 1697 تن سکنه. آب آن از چشمه و انارچائی و محصول آن غلات، حبوب و میوه است
لغت نامه دهخدا
انار
شهرکیست، سردسیر با نعمت بسیار بر حد میان پارس و بیابان. (حدود العالم چ دانشگاه ص 136). فرهنگ جغرافیایی ایران امروزه جایی را بنام انار در فارس نشان نمیدهد
لغت نامه دهخدا
انار
درختچه ای از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند. پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز
فرهنگ لغت هوشیار
انار
رمان، نار، اناربن، نارون
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انار
اگر کسی بیند انار شیرین به وقت همی خورد. دلیل که هزار درم بیابد، یا این که کمترش پنجاه دینار است اگر بیابد و باشد آن چه در بیان گفتیم درم بیابد، پس معبر باید که به قدر همت و بزرگی مردم تاویل نماید. اگر بیند انار به زمستان همی خورد، دلیل که به عددهر دانه او را چوبی بزنند در همه چیز انار ترش خوردن در وقت و بی وقت بد است و حکم انار شیرین میانه است. جابر مغربی
: اصل انار به خواب مال است. لیکن به قدر همت مردم خاصه که به وقت خود بود. اگر نه به وقت خود بود بد بود. اگر بیند انار از درخت ببرید و بخورد، دلیل که از زنی صاحب جمال منفعت یابد. حضرت دانیال
اگر انار شیرین به خواب بیند، مال جمع کردن است و بعضی از معبران گفته اند یک انار شیرین خوردن در خواب، هزاردرم است که بیابد و انار ترش غم و اندوه است و اناری که نداند ترش یا شیرین بود، تعبیرش چون انار شیرین است. محمد بن سیرین
خوردن انار شیرین در خواب بر سه وجه است. اول: مال جمع کردن، دوم: زن پارسا، سوم: شهر آبادان. لیکن انار ترش غم است.
اگر پادشاه بیند اناری داشت ولایت شهر یابد و بازرگان را ده هزار درم و بازاری راهزار درم و مردم درویش را ده درم یا یک درم است.
اگر کسی بیند انار شیرین به وقت خود می خورد، اگر بازرگان است قماش و متاع او رواج یابد. اگر مسافر است، دلیل که سفرش مبارک است و با سود و منفعت است، اگر بیند دانه های انار یافت یا کسی بدو داد، دلیل که به وقت آن وی را رنجی رسد اگر به وقت بود و اگر بی وقت. اگر انار شیرین با پوست و پیه آن می خورد، دلیل که از همه چیز برخورداری یابد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
انار
انار، از انواع آن: انار شیرین، انار ترش، انار میخوش –
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اناره
تصویر اناره
روشن کردن، روشن شدن، تابان شدن، آشکار گشتن، شکوفه کردن درخت
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رِ)
انجبار. (واژه نامۀ گیاهی). رجوع به انجبار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
یکی از بخشهای سه گانه شهرستان نائین و در شمال خاوری این شهرستان واقع است. این بخش ازشمال بدشت کویر، از جنوب به بخش حومه نائین از خاور ببخش خوربیابانک و از باختر به شهرستان اردستان محدود است. منطقۀ این بخش مسطح است و فقط یک رشته ارتفاعات از جنوب خاوری بطرف شمال باختری کشیده شده که در طرف شمال بکوههای منفرد ختم میشود. هوای بخش بعلت متصل بودن به پشت کویر گرمسیر است و آب زراعی آن ازقناتها و کمی از چشمه هاست. محصول عمده آن گندم، جو، سردرختی مانند انار و انجیر و توت است. شغل بیشتر مردم زراعت، و صنایع دستی محلی فلزکاری است و بواسطۀ وجود معدن سرب، مس، زغال سنگ، نیکل و انتیمون بیشترمردم در انارک مشغول کار هستند. این بخش از یازده آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن با قصبۀ انارک 2476 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
قصبۀ مرکزبخش انارک شهرستان نائین با 2173 تن سکنه. آب آن ازچشمه و قنات و محصول آن غلات و اشجار است. دارای معادن سرب، مس، زغال سنگ و منگنز و نیز ادارات دولتی و 12 باب دکان است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
مأخوذ از تازی، روشن شدن. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
منسوب به انار.
لغت نامه دهخدا
(کَ دَءْ)
روشن کردن: ذکر مقامات او در نصرت دین و انارت معالم یقین از عرض دریا بگذشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 262) ، روشن کردن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اضائه. تبیین. ایضاح. (یادداشت مؤلف) ، جامه را علم زدن. (مصادر زوزنی). جامه را علم کردن، شکوفه بیاوردن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به اناره و انارت شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
روشن شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی) :
انارهالعقل مکسوف بطوع هوی
و عقل عاصی الهوی یزداد تنویراً.
؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از اناق
تصویر اناق
ندیم مقرب مصاحب، جمع ایناقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتار
تصویر اتار
تارها و زهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناب
تصویر اناب
مشک، بویه (عطر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناث
تصویر اناث
ماده ها، مادگان، زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انادر
تصویر انادر
جمع اندر، خرمنگاه ها جایی که در آن خرمن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افنار
تصویر افنار
به گونه رمن همتباران، گمراهان
فرهنگ لغت هوشیار
سوفار بن چوبه تیر که در چله کمان گذاشته می شود، چنبر چرخ (لاستیک)، موی زهار، انگور کیسه کرده، چنبر پرویزن (پرویزن هر ابزار سوراخدار که با آن چیزی بیخته شود)، چارچوب، فرآویز (قاب)
فرهنگ لغت هوشیار
دوال افسار بند بنده کردن دستگیر کردن اسیر کردن، به دوال بستن چیزی را بستن، اسیری بردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناه
تصویر اناه
دیر، درنگ، آهستگی، بردباری، سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انای
تصویر انای
دورتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبار
تصویر انبار
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناره
تصویر اناره
روشن و آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبر
تصویر انبر
آلت فلزی دو شاخه که با آن آتش را بردارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناره
تصویر اناره
((اِ رِ یا رَ))
روشن کردن، روشن شدن، آشکار گشتن، شکوفه کردن
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان راستوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
آب انار
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حومه نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی