ماده از انسان، بزرگ باشد یا کوچک، دختر باشد یا زن. (ناظم الاطباء). زنان. مادگان: از تو نوشند از ذکور و از اناث بی دریغی در عطایا مستغاث. مولوی. - اناثاً و ذکوراً، خواه زن و خواه مرد و خواه دختر و خواه پسر. (ناظم الاطباء). - اناث و ذکور، زنان و مردان. (آنندراج) : برّ تو بر تن وضیع و شریف مهر تو در دل اناث و ذکور. مسعودسعد. و رجوع به مادۀ بعد شود
ماده از انسان، بزرگ باشد یا کوچک، دختر باشد یا زن. (ناظم الاطباء). زنان. مادگان: از تو نوشند از ذکور و از اناث بی دریغی در عطایا مستغاث. مولوی. - اناثاً و ذکوراً، خواه زن و خواه مرد و خواه دختر و خواه پسر. (ناظم الاطباء). - اناث و ذکور، زنان و مردان. (آنندراج) : برّ تو بر تن وضیع و شریف مهر تو در دل اناث و ذکور. مسعودسعد. و رجوع به مادۀ بعد شود
میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد، درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار
جمع واژۀ انثی ̍. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به انثی و اناث شود، روشن کردن جای و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روشن کردن. (از اقرب الموارد). (آنندراج) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی) ، گل کردن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکوفه آوردن درخت. (از اقرب الموارد) ، خوبروی شدن، آشکار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بانگ برزدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، علم و نگار کردن در جامه، گویند انار الثوب و چنین است هناره مانند اراقه و هراقه. (از منتهی الارب). نگارین کردن جامه را. (ناظم الاطباء). جامه را علم کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به اناره و انارت شود. - اناراﷲبرهانه، اناراﷲبراهینهم، رجوع بهمین مواد شود
جَمعِ واژۀ اُنْثی ̍. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به انثی و اناث شود، روشن کردن جای و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روشن کردن. (از اقرب الموارد). (آنندراج) (ترجمان علامه مهذب عادل بن علی) ، گل کردن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شکوفه آوردن درخت. (از اقرب الموارد) ، خوبروی شدن، آشکار گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، بانگ برزدن بر کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، علم و نگار کردن در جامه، گویند انار الثوب و چنین است هناره مانند اراقه و هراقه. (از منتهی الارب). نگارین کردن جامه را. (ناظم الاطباء). جامه را علم کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به اناره و انارت شود. - اناراﷲبرهانه، اناراﷲبراهینهم، رجوع بهمین مواد شود
درختچه ای از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند. پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز
درختچه ای از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند. پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز