جدول جو
جدول جو

معنی امیرسیف - جستجوی لغت در جدول جو

امیرسیف(اَ سِ)
دهی است از بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد با100 تن سکنه. آب آن از رود خانه بلارود و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ ری یَ)
نام محلی در 145700 گزی تهران بفاصله 3400 گزی سرچمن بین تهران و شاهی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
رجوع به ایرسا شود، در پناه آوردن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)، استوار کردن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد)، بردن، (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج)، پشتواره گردانیدن جهت کسی، گران نمودن پشتواره را، نهفتن، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
درخت مورد، (ناظم الاطباء)، مورد، (یادداشت مؤلف)، درخت مورد که مرسین نیز گویند، (از شعوری ج 2 ورق 365)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یکی از دهستانهای بخش لاریجان شهرستان آمل. این دهستان در قسمت شمال خاوری بخش واقع شده و منطقه ایست کوهستانی و دارای هوای سردسیر. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، لبنیات، انگور، گردو و عسل. این دهستان دارای ده آبادی و 2000 تن جمعیت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان شیراز با 105 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(اَ سِ)
دهی است از بخش اندیمشک شهرستان دزفول با 150 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از میرسین
تصویر میرسین
مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیری
تصویر امیری
امیر بودن، امارت، حکمرانی، سرداری، سالاری، سروری، بزرگی، منسوب به امیر، آهنگی که بدان دوبیتی های امیر پازاواری مازندرانی را خوانند، نوعی ترمه که به دستور میرزا تقی خان امیر
فرهنگ فارسی معین
امارت، تسلط، حکومت، سلطنت، کیایی، پادشاهی، سالاری، سرداری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امیری که نام کهن آن تبری بوده است از اصلی ترین و مشهورترین
فرهنگ گویش مازندرانی