جدول جو
جدول جو

معنی امیرالبحر - جستجوی لغت در جدول جو

امیرالبحر
(اَ رُلْ بَ)
دریاسالار. دریادار.
- امیرالبحر دوم، دریابان.
- امیرالبحر سوم، دریادار. (از یادداشت مؤلف).
و رجوع به آدمیرال و امیرال شود
لغت نامه دهخدا
امیرالبحر
دریا سالار، دریابان، دریا دار
تصویری از امیرالبحر
تصویر امیرالبحر
فرهنگ لغت هوشیار
امیرالبحر
آدمیرال، دریابیگ، دریاسالار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امیر البحر
تصویر امیر البحر
دریا سالار، صاحب منصب در نیروی دریایی، فرمانده کشتی ها و نیروهای دریایی، آمیرال، آدمیرال
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رُنْ نَ)
شاه مگس. یعسوب: امیرالنحل برای سیاست بر سر و دربان از برای آلودگان بر در. (سندبادنامه ص 201).
لغت نامه دهخدا
(اَ رُلْ کَ)
الامیرالکبیر، محمد بن محمد بن احمد بن عبدالقادر بن عبدالعزیز بن محمد سنباوی مالکی ازهری، مشهور به الامیرالکبیر (1154-1232 میلادی). ازدانشمندان بزرگ عرب. در سنبو متولد شد و بقاهره رفت و در علم مقامی بزرگ و شهرتی یافت و در قاهره درگذشت. از آثار اوست: 1- اتحاف الانس فی العلمیه و اسم الجنس. 2- بهجه الانس و الائتناس شرح زارنی المحبوب فی ریاض الاّس. 3- حاشیه علی شرح الشیخ خالد علی مقدمته الازهریه. 4- حاشیه علی شرح ابن هشام لمختصره الشذور. 5- حاشیه علی مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب. 6- حاشیه علی اتحاف المرید شرح الشیخ عبدالسلام اللقانی. 7- حاشیه علی شرح العشماویه ابن ترکی. 8- حاشیه علی شرح الملوی علی السمرقندیه فی الاستعارات. 9- ضوءالشموع علی شرح المجموع. 10- الکوکب المنیر. 11- المجموع. 12- مطلعالنیرین فیما یتعلق بالقدرتین. 13- مناسک الامیر. 14- الوظیفهالشاذلیه. (از معجم المطبوعات). و رجوع به همین کتاب و ریحانه الادب ج 1 ص 109 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رُلْ حَج ج)
کسی که ریاست کاروان حاجیان را بعهده می گیرد. نخستین بار در سال نهم هجری ابوبکر صدیق باین لقب ملقب گردید. در دورۀ اخیر ایام خلفاء این وظیفه بیکی از امرای خاندان خلافت سپرده میشد و این در صورتی بود که خود خلیفه شخصاً آنرا عهده دار نشود. وظیفۀ امیرالحج رهبری حجاج مکه و عودت و محافظت آنان و امنیت در اثنای سفر بود. (از دایرهالمعارف آریانا). و رجوع به امیرالحج و امیر حج و امیر حاج شود
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ رُلْ بَ)
لیف البحر. (یادداشت مؤلف) (از تحفۀ حکیم مؤمن). لیفه. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 57). و رجوع به لیف البحر شود، جوانمردی و مردی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مردمی (و هو من کرم کاعجوبه من عجب). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امیرالبحریک
تصویر امیرالبحریک
دریاسالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیر البحر
تصویر امیر البحر
ناوسالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیرالنحل
تصویر امیرالنحل
لقب علی ع بن ابی طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیرالکبیر
تصویر امیرالکبیر
امیربزرگ، عنوان قدیمترین امیر و سپس مقرب ترین دربارممالیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیر بحر
تصویر امیر بحر
دریا سالار، دریابان، دریا دار
فرهنگ لغت هوشیار