مادر شدن. (تاج المصادر بیهقی). مادری کردن. (مصادر زوزنی). مادر گشتن. (ناظم الاطباء). مادری و مادر بودن. (آنندراج). ماکنت امّاً فاممت امومه، نبودی مادر و مادر گردیدی یا مادری کردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در فارسی گاه جمع میل آید. خواهشها. کامها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به میل شود
مادر شدن. (تاج المصادر بیهقی). مادری کردن. (مصادر زوزنی). مادر گشتن. (ناظم الاطباء). مادری و مادر بودن. (آنندراج). ماکنت اُمّاً فاممت امومه، نبودی مادر و مادر گردیدی یا مادری کردی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در فارسی گاه جمع مَیْل آید. خواهشها. کامها. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به میل شود
جمع واژۀ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه). - اموات احمر، کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
جَمعِ واژۀ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه). - اموات احمر، کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
الومه. رجوع به الومه شود، (اصطلاح تصوف) نام مرتبه ای است جامع تمامی مراتب اسماء و صفات. صاحب الانسان الکامل گوید:الوهیت جمع حقایق وجود و حفظ آن حقایق هریک در مرتبت خود آن است، و مراد از ’حقایق وجود’ احکام مظاهر وجود یا ظاهرشونده در آن مظاهر است یعنی حق و خلق. پس الوهیت شمول مراتب الهیه و کونیه، و دادن هر صاحب حقی است حقش را از مرتبۀ وجود. و اﷲ نام صاحب این مرتبه است و آن جز برای ذات واجب الوجود نیست و بدین سبب بلندترین مظاهر ذات الوهیت است زیرا او بر هر مظهری احاطه دارد. پس الوهیت ام الکتاب، و قرآن احدیت، و فرقان و احدیت، و کتاب مجید رحمانیت میباشد و همه آنها اعتباری است و گرنه به اعتبار اول که اصطلاح قوم بر آن مبنی است ام الکتاب ماهیت کنه ذات، و قرآن ذات، و فرقان صفات و کتاب وجود مطلق باشد، و میان این دوقول اختلافی جز در عبارت نیست و هر دو در معنی یکسانند پس بالاترین مرتبه ای که تحت الوهیت است احدیت میباشد و واحدیت یکی از تنزلات حق از احدیت است، بنابراین بالاترین مرتبه ها که واحدیت را شامل است رحمانیت، و بالاترین مظاهر رحمانیت در ربوبیت و بالاترین مراتب ربوبیت، در نام ’ملک’ است پس ملائکه تحت ربوبیت، و ربوبیت تحت رحمانیت و رحمانیت تحت واحدیت و واحدیت تحت احدیت و احدیت تحت الوهیت است زیرا الوهیت اعطاء حقایق وجود و غیر وجود است حق آنها را با احاطه و شمول. و احدیت حقیقتی از حقایق وجود است پس الوهیت بالاتر میباشد، و از اینروست که نام او ’اﷲ’ بالاترین اسماء، و نیز بالاتر از نام وی ’احد’ است - انتهی. (از کشاف اصطلاحات الفنون، ذیل الوهیت). و رجوع به ’اﷲ’ شود
الومه. رجوع به الومه شود، (اصطلاح تصوف) نام مرتبه ای است جامع تمامی مراتب اسماء و صفات. صاحب الانسان الکامل گوید:الوهیت جمع حقایق وجود و حفظ آن حقایق هریک در مرتبت خود آن است، و مراد از ’حقایق وجود’ احکام مظاهر وجود یا ظاهرشونده در آن مظاهر است یعنی حق و خلق. پس الوهیت شمول مراتب الهیه و کونیه، و دادن هر صاحب حقی است حقش را از مرتبۀ وجود. و اﷲ نام صاحب این مرتبه است و آن جز برای ذات واجب الوجود نیست و بدین سبب بلندترین مظاهر ذات الوهیت است زیرا او بر هر مظهری احاطه دارد. پس الوهیت ام الکتاب، و قرآن احدیت، و فرقان و احدیت، و کتاب مجید رحمانیت میباشد و همه آنها اعتباری است و گرنه به اعتبار اول که اصطلاح قوم بر آن مبنی است ام الکتاب ماهیت کنه ذات، و قرآن ذات، و فرقان صفات و کتاب وجود مطلق باشد، و میان این دوقول اختلافی جز در عبارت نیست و هر دو در معنی یکسانند پس بالاترین مرتبه ای که تحت الوهیت است احدیت میباشد و واحدیت یکی از تنزلات حق از احدیت است، بنابراین بالاترین مرتبه ها که واحدیت را شامل است رحمانیت، و بالاترین مظاهر رحمانیت در ربوبیت و بالاترین مراتب ربوبیت، در نام ’ملک’ است پس ملائکه تحت ربوبیت، و ربوبیت تحت رحمانیت و رحمانیت تحت واحدیت و واحدیت تحت احدیت و احدیت تحت الوهیت است زیرا الوهیت اعطاء حقایق وجود و غیر وجود است حق آنها را با احاطه و شمول. و احدیت حقیقتی از حقایق وجود است پس الوهیت بالاتر میباشد، و از اینروست که نام او ’اﷲ’ بالاترین اسماء، و نیز بالاتر از نام وی ’احد’ است - انتهی. (از کشاف اصطلاحات الفنون، ذیل الوهیت). و رجوع به ’اﷲ’ شود
پیشوایی کردن. پیشوا و امام بودن. ریاست عامه. رجوع به امامه شود: جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست. (تاریخ بیهقی). امام امم ناصرالدین که در دین امامت جز او را مسلم ندارم. خاقانی. به امامت و خلافت او تبرک و تیمن نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی).
پیشوایی کردن. پیشوا و امام بودن. ریاست عامه. رجوع به اِمامَه شود: جزم داشتم به آنکه امامت حق اوست. (تاریخ بیهقی). امام امم ناصرالدین که در دین امامت جز او را مسلم ندارم. خاقانی. به امامت و خلافت او تبرک و تیمن نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی).