جدول جو
جدول جو

معنی املودانی - جستجوی لغت در جدول جو

املودانی
(اُ نی ی)
املد. (از اقرب الموارد). و رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ یَ)
زن نرم و نازک. (ناظم الاطباء). ملدانیه نیز به همین معنی است. (از منتهی الارب). و رجوع به املد و املود و املوده و ملدانیه شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
املد. (از آنندراج). و رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ نی ی)
نرم ونازک از مردم و از شاخۀ درخت. رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ دَ / دِ)
کسی که طریقۀ نوشتن کلمات را بخوبی می داند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ لُ)
نرم ونازک از مردم و از شاخۀ درخت. رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
ال دانی از پزشکان مغرب و فرزند ابواسحاق ابراهیم است و بدوران ناصربن مستنصر خلیفه در مراکش درگذشت، وی از مردم شهر دانیۀ اسپانیا (اندلس) است، (قاموس الاعلام ترکی)، ویرا به صناعت طب عنایتی بود، اصل وی از بجایه است و از آنجا به پایتخت انتقال کرد و امین بیمارستان گشت و طبیب پایتخت، و دو فرزند وی نیز همین کار داشتند، پسر بزرگتر او ابوعلی عبداﷲ محمد در جنگ عقاب به اندلس در رکاب ناصر درگذشت و خود دانی در مراکش بعهد مستنصر بن ناصر بمرد، (عیون الانباء ج 2 ص 79) (البیمارستانات فی الاسلام ص 282)
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. این ده جزء آبادی هنزی است. رجوع به هنزی و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ)
تیره ای است از شعبه شیبانی ایل عرب، از ایلات خمسۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87)
لغت نامه دهخدا