مادر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المرجع). لغتی است در ام ّ. (از آنندراج) : امهتی خندف و الیاس ابی. قصی (از المرجع). بعضی گفته اند مادر در ذوی العقول. (از یادداشت مؤلف) ، کاربارها و شغلها و چیزها. (ناظم الاطباء). شغلها، حادثه ها. (فرهنگ فارسی معین). - امور جمیله،کارهای نیک و چیزهای خوب. (ناظم الاطباء). - امور دولت و دین، کارهای متعلق به دولت و مذهب. (ناظم الاطباء). - امور عموم، امور جمهور، کارهای متعلق بعموم. (ناظم الاطباء)
مادر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المرجع). لغتی است در اُم ّ. (از آنندراج) : امهتی خندف و الیاس ابی. قصی (از المرجع). بعضی گفته اند مادر در ذوی العقول. (از یادداشت مؤلف) ، کاربارها و شغلها و چیزها. (ناظم الاطباء). شغلها، حادثه ها. (فرهنگ فارسی معین). - امور جمیله،کارهای نیک و چیزهای خوب. (ناظم الاطباء). - امور دولت و دین، کارهای متعلق به دولت و مذهب. (ناظم الاطباء). - امور عموم، امور جمهور، کارهای متعلق بعموم. (ناظم الاطباء)
سخت سپید همچو آهک که بهیچ سرخی آمیزش ندارد و تابان و براق نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسیار سفید که بسرخی آمیخته نباشدو تابندگی نداشته باشد و مثل گچ و مانند آن باشد. (از اقرب الموارد). سپیدی گچ رنگ. (مهذب الاسماء). سخت سپید. (آنندراج). سفید مات. مؤنث آن مهقاء و ج، مهق. (از اقرب الموارد)
سخت سپید همچو آهک که بهیچ سرخی آمیزش ندارد و تابان و براق نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بسیار سفید که بسرخی آمیخته نباشدو تابندگی نداشته باشد و مثل گچ و مانند آن باشد. (از اقرب الموارد). سپیدی گچ رنگ. (مهذب الاسماء). سخت سپید. (آنندراج). سفید مات. مؤنث آن مهقاء و ج، مُهْق. (از اقرب الموارد)
ابن حرثان بن اسکر لیثی کنانی مضری. شاعر مخضرم و سوار عرب و از بزرگان قوم خود بود. شرح احوال وی در اغانی آمده است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130). وفات وی در حدود سال 20 هجری است. (از فهرست نامهای کسان دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 293) ابن خلف بن وهب. از بزرگان قریش در جاهلیت و از دشمنان پیغمبر اسلام بود. در سال دوم هجری در جنگ بدر کشته شد. (از صبح الاعشی ج 1 ص 353) (از عقدالفرید ج 3 ص 265) (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130) ابن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی. از اجداد عرب در جاهلیت و سرسلسلۀ امویان، خلفای اسلامی شام و اندلس بود. رجوع به امویان و امویان اندلس شود
ابن حرثان بن اسکر لیثی کنانی مُضَری. شاعر مخضرم و سوار عرب و از بزرگان قوم خود بود. شرح احوال وی در اغانی آمده است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130). وفات وی در حدود سال 20 هجری است. (از فهرست نامهای کسان دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 293) ابن خلف بن وهب. از بزرگان قریش در جاهلیت و از دشمنان پیغمبر اسلام بود. در سال دوم هجری در جنگ بدر کشته شد. (از صبح الاعشی ج 1 ص 353) (از عقدالفرید ج 3 ص 265) (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130) ابن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی. از اجداد عرب در جاهلیت و سرسلسلۀ امویان، خلفای اسلامی شام و اندلس بود. رجوع به امویان و امویان اندلس شود