- امعال
- شتابانیدن دور کردن از نیاز
معنی امعال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزد دادن، دیگ ازآتشدان برداشتن، گشتن خواهی: سگ ماده
شاد گرداندن شاداندن بر کندن
شادمانیدن
آتش افروزی، سرازیرشدن اشک افروختن آتش
انجام
داراک، دارایی، دارایی ها
همانند
جمع عمل، کار و خدمت
جمع فعل، کارها
مثلها، مانندها
جمع میل
زمان دادن، فرصت دادن
بچه افکندن افگانگی (آفگانه بچه نارس که بیفتد)، پیخال افکندن (پیخال فضله مرغان راگویند، برآوردن بارآوردن درخت، دوشیدن همه شیر را، تباه کردن دارایی را ول گساریدن (گساریدن مصرف کردن) ول هزینگی (ولخرجی)
سال حاضر، سال جاری
خشک شدن سال خشک شدن زمین
جمع مال
به ستوه آوردن ستوهاندن، دراز شدن راس (سفر)، تنگدل گرداندن، فروخواندن، بر نوشتن، نان پختن: بر ریگ گرم سنگک پختن بستوه آوردن ملول کردن ستوه کردن، ملول کردن، به ستوه آوردن
ترکی زنخدان
شیر به شیر زاییدن
دور اندیشیدن در کاری، تیز کردن نظر و دور رفتن در کاری
مغاک کندن گود کندن
ریزش مو
سپری شدن توشه، کم شدن مو، کم گیاه شدن زمین، بی توشگی، تنگدست شدن، کم شدن پر
نال بندی (نال نعل)
جمع وعل، توانمندان مهتران
ملول کردن، به ستوه آوردن
مثل، جمع مثل، مثل، داستان
مال ها، دارایی ها، جمع واژۀ مال
به کار بردن، به کار بستن، کار فرمودن
مهلت دادن، زمان دادن، فرصت دادن، سستی و کاهلی
عمل ها، طرز کارها، جراحی ها، عبادت ها، تقلب ها، آهنگ ها، جمع واژۀ عمل
غور کردن در مطلبی یا در کاری، دقت و دوراندیشی در کاری
سالی که در آن هستیم، سال جاری، در سالی که در آن هستیم، در سال جاری
فعل ها، عمل ها، کارها، کردارها، انجام دادن اعمالی، نیرنگ ها، جمع واژۀ فعل