جدول جو
جدول جو

معنی امرودبن - جستجوی لغت در جدول جو

امرودبن
(اَ بُ)
درخت امرود:
از سر امرودبن بنماید آن
منعکس صورت پذیرا ای جوان.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امروزین
تصویر امروزین
امروزی، مربوط به امروز، مطابق معمول زمان، باب روز، مد روز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امرود
تصویر امرود
گلابی، میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، مرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بُ)
مخفف امرودبن:
پس فرود آ تا ببینی هیچ نیست
این همه تخییل از امروبنی است.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به امروز. (ناظم الاطباء). امروزی. امروزه. امروزینه:
ما بسازیم یکی مجلس امروزین
چون برون آید از مسجد آدینه خطیب.
منوچهری.
آسودن امروزین، رنج فردایین است.
(قابوسنامه).
- روز امروزین، روزی که در آن هستیم. همین امروز. همین زمان حاضر:
تا توانی شهریارا روز امروزین مکن
جز بگرد خم خرامش جز بگرد دن دنه.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان فردوس با 297 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و محصول آنجا غلات، پنبه، ریزه میوه و ابریشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
املد. (از آنندراج). و رجوع به املد شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با418 تن سکنه. آب آن از رود خانه کشف رود و محصول آنجا غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، گداخته شدن ابر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقلوب ’ازمهلال’ است. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
محلی است در 219 هزارگزی گرمسار میان بنوار و سرخ ده و آنجا ایستگاه قطار است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در پهلوی ارموت و انبروت. (از حاشیۀ برهان قاطعچ معین). در آستارا آرموت. در منجیل، هومرو. در شفارود، اومبرو گویند. (ازجنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 238). گلابی. (فرهنگ فارسی معین). قسمی از گلابی. (ناظم الاطباء). کمثری. (منتهی الارب) (دهار). پروند. (برهان قاطع). میوه ای است در ملک خراسان بغایت شیرینی ونازکی و خوشبوی بشکل نبات می شود و آنرا به پستان نوبرآمده تشبیه کنند. (از مؤید الفضلاء) :
برفتم به رز تا بیارم کنشتو
چه سیب و چه غوره چه امرود و آلو.
علی قرط.
شاه میوه: آبی و امرود... طبع را خشک کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
کدو برکشیده طربرودرا
گلوگیر گشته به امرود را.
نظامی.
شکل امرود تو گویی که بشیرینی و لطف
کوزه ای چند نباتست معلق بر بار.
سعدی.
طبق امرودی در دست او بود... خواجه از وجه حل آن امرود پرسیدند. (انیس الطالبین). امرودها را در جایی خالی مساز. (انیس الطالبین). از میان امرودها یکی امرود را به آن یوسف دادند. (انیس الطالبین). چه درخت مثمره و میوه دار درخت امرود و زردآلوست. (تاریخ قم).
شد نار ترش شحنه و نارنج میرآب
تالانه لشکری شد و امرود میر گشت.
بسحاق اطعمه.
سیب و امرود بهم مشت زده
فندق از خرمی انگشت زده.
جامی.
و رجوع به گلابی شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر واقع در 22هزارگزی جنوب سرباز و در کنار راه سرباز به فیروزآباد. ناحیه ای است کوهستانی و گرمسیر و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تامین میشود و محصولات عمده اش غلات و خرما و برنج، و شغل اهالی زراعت است و سکنه از طایفۀ سرباز هستند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
منسوب به امروز امروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امرود
تصویر امرود
گلابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امروزین
تصویر امروزین
معاصر، مدرن
فرهنگ واژه فارسی سره
گلابی، مرو، مرود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوردن امرود به وقت خود، چون سبز و شیرین بود، دلیل آن که مال حلال یابد. اگر به گونه زرد بود بیماری است. اگر بیند امرود می خورد و زرد بود، دلیل که بیمار شود که نه به هنگام او بود. اگر امرود به گونه سبز باشد، یا سرخ چون به طعم شیرین باشد مال است. اگر ترش و ناخوش بود اندوه است. محمد بن سیرین
خوردن امرود در خواب بر پنج وجه است. اول: مال حلال، دوم: توانگری، سوم: زن، چهارم: یافتن مراد، پنجم: منفعت. اگر بیند پادشاه امرود می خورد، دلیل که از مردی بزرگوار، به همانقدر که خورده، نفع یابد.
امرود سبز و شیرین به وقت خود دید یافتن مراد است. اگر بیند امرود را همی خورد، دلیل برمنفعت است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب