جدول جو
جدول جو

معنی امتداش - جستجوی لغت در جدول جو

امتداش(اِ مَ)
گرفتن یا ربودن. (منتهی الارب). از دست کسی ربودن یا گرفتن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از متن اللغه) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). گویا مصحف امتراش باشد. (تاج العروس، از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
امتداش
گرفتن، ربودن
تصویری از امتداش
تصویر امتداش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از امتداد
تصویر امتداد
دراز شدن، کشیده شدن، طول کشیدن، کشیدگی، کشش، درازی، راستا
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
برکندن. و کشیدن چیزی را از کسی و ربودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، برافتادن موی از بیماری. پی درپی افتادن پشم، بلند برآمدن روز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بلند و دراز شدن روز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دراز و کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُ خُوْ وَ)
سوخته شدن. (مصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احتراق. (المنجد). سوخته شدن نان و غیر آن، بشتاب بیرون آمدن بچه از شکم مادر. (از متن اللغه) ، کشیدن شمشیر از نیام. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
ستودن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدح بسیار کردن. (از متن اللغه) ، ربودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شمشیر بزودی ازنیام برکشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسرعت شمشیر کشیدن. (از اقرب الموارد) ، گرفتن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرفتن چیزی از دست کسی. (از اقرب الموارد) ، ازالۀ پلیدی از نفس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِدْ دِ)
سوخته شدن، بیتی که بعد بیتی خوانده شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ابیاتی که بدانها مثل زده می شود. ج، امثولات و اماثیل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بسنگ یا بکلوخ استنجا کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ قَ)
نافرمانی کردن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ستم و جور کردن. (از اقرب الموارد) ، بریدن، همه شیر پستان دوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شمشیر برکشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ لَ)
کلوخ گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، در زمین رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از احتواش
تصویر احتواش
شکار رمانی شکار رماندن، در میان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتشاش
تصویر احتشاش
گیاهجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداف
تصویر اختداف
کوشش دربریدن، ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتدام
تصویر احتدام
بر افروختگی، تافتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتداد
تصویر احتداد
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتیاش
تصویر ارتیاش
نیکو شدن حال کسی نیکو شدن احوال، حسن حال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتقاش
تصویر ارتقاش
درآویختن کرکم آلایی (کرکم زعفران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتعاش
تصویر ارتعاش
به لرزش در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتدان
تصویر ارتدان
دوک و دوکدان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختداع
تصویر اختداع
فریفتن ترفند زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتداع
تصویر ارتداع
آلوده شدن، برگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختدام
تصویر اختدام
چاکر گرفتن، پرشک خواستن (پرشک خدمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراش
تصویر اختراش
هم خراشی: خراشیدن همدیگر را، پیشه گری، به زورخواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتداث
تصویر اجتداث
کورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتداع
تصویر ابتداع
چیز نو آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابتئاش
تصویر ابتئاش
واپس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتحاش
تصویر امتحاش
سوخته شدن سوزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتداح
تصویر امتداح
ستودن، فراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
دراز و کشیده شدن، طول مد وکشش، کشیدگی و درازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتدار
تصویر امتدار
کلوخ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
((اِ تِ))
کشیده شدن، کشش، درازی، طول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امتداد
تصویر امتداد
راستا
فرهنگ واژه فارسی سره
ادامه، درازی، دنباله، راستا، طول، کشش
فرهنگ واژه مترادف متضاد