به آلمانی مکلنبورگ. سرزمینی است در کشور آلمان که در سال 1934 میلادی از به هم پیوستن مکلامبورگ شورن و مکلامبورگ اشترلیتز به وجود آمده که در قرن هفدهم دوک نشین بود و در سال 1918 میلادی جمهوری گردید. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل ’مکلمبورغ’ شود
به آلمانی مکلنبورگ. سرزمینی است در کشور آلمان که در سال 1934 میلادی از به هم پیوستن مکلامبورگ شورن و مکلامبورگ اشترلیتز به وجود آمده که در قرن هفدهم دوک نشین بود و در سال 1918 میلادی جمهوری گردید. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل ’مکلمبورغ’ شود
مملکت لوکزامبورگ منطقۀقدیم کنفدراسیون ژرمانی (1815-1866 میلادی)، گیوم سوم در سال 1890 بدون برجای گذاردن وارث ذکور درگذشت و تاج امپراطوری لوکزامبورگ به دست آدلف ناسو افتاد، در سال 1830 میلادی قسمت غربی لوکزامبورگ با بلژیک متحد شد، امروزه لوکزامبورگ، قلمرو بزرگی را تشکیل میدهد که 2585هزار گز مساحت و 285هزار تن سکنه دارد و در میان آلمان، بلژیک و فرانسه واقع و کرسی آن لوکزامبورگ است، لوکزامبورگ در 1867 میلادی قائم شد و در 1919 تجزیه گشت و در 1940 تا 1944 میلادی تحت اشغال کشور آلمان بود، زبان مردم آن لهجۀ ژرمانی، آلمانی و فرانسه است نام شهری پایتخت منطقۀ لوکزامبورگ، دارای 63660 تن سکنه
مملکت لوکزامبورگ منطقۀقدیم کنفدراسیون ژرمانی (1815-1866 میلادی)، گیوم سوم در سال 1890 بدون برجای گذاردن وارث ذکور درگذشت و تاج امپراطوری لوکزامبورگ به دست آدلف ناسو افتاد، در سال 1830 میلادی قسمت غربی لوکزامبورگ با بلژیک متحد شد، امروزه لوکزامبورگ، قلمرو بزرگی را تشکیل میدهد که 2585هزار گز مساحت و 285هزار تن سکنه دارد و در میان آلمان، بلژیک و فرانسه واقع و کرسی آن لوکزامبورگ است، لوکزامبورگ در 1867 میلادی قائم شد و در 1919 تجزیه گشت و در 1940 تا 1944 میلادی تحت اشغال کشور آلمان بود، زبان مردم آن لهجۀ ژرمانی، آلمانی و فرانسه است نام شهری پایتخت منطقۀ لوکزامبورگ، دارای 63660 تن سکنه
جوانۀ بیضی شکل درشتی که در سومین یا چهارمین بهار از عمر درختان سیب و گلابی در انتهای جوانه های درختان مذکور ظاهر میشود و براثر شکفتن آن چند برگ و گل آذین دیهیمی که حامل چندغنچه است به وجود میاید، (گیاه شناسی ثابتی ص 223)
جوانۀ بیضی شکل درشتی که در سومین یا چهارمین بهار از عمر درختان سیب و گلابی در انتهای جوانه های درختان مذکور ظاهر میشود و براثر شکفتن آن چند برگ و گل آذین دیهیمی که حامل چندغنچه است به وجود میاید، (گیاه شناسی ثابتی ص 223)
انجیلی. منسوب به انجیل. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به انجیلی شود، افزون شدن روزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کثرت و امتدادروزی، دراز شدن عمر. (از متن اللغه)
انجیلی. منسوب به انجیل. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به انجیلی شود، افزون شدن روزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کثرت و امتدادروزی، دراز شدن عمر. (از متن اللغه)
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 21 هزارگزی تربت حیدریه و 8 هزارگزی باختر شوسۀ عمومی تربت حیدریه به رشخوار. در جلگه قرار گرفته و هوایش معتدل و دارای 20 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و پنبه و شغل مردم کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، طرفدار سیاستی که مبتنی بر بسط نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است. رجوع به امپریالیسم شود
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 21 هزارگزی تربت حیدریه و 8 هزارگزی باختر شوسۀ عمومی تربت حیدریه به رشخوار. در جلگه قرار گرفته و هوایش معتدل و دارای 20 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولش غلات و پنبه و شغل مردم کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، طرفدار سیاستی که مبتنی بر بسط نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است. رجوع به امپریالیسم شود
در شفارود امرود را گویند. (از جنگل شناسی، تألیف کریم ساعی ص 238). گلابی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به امبرود و امرود و گلابی شود، مرد جامع خیر. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (ناظم الاطباء). مقتدای مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : که هر یکی از ایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علیحده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه). رجوع به امه شود. - امت مرحوم (یا مرحومه) ، گروه پیروان رحم شده. مسلمانان. (فرهنگ فارسی معین) : در میان امت مرحوم باش سنت احمد مهل محکوم باش. مولوی. ، گروه. گروه از هر صنف مردم و از هر جنس حیوانات. (منتهی الارب) (از کشاف اصطلاحات الفنون) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گروه. (نصاب) (ترجمان، ترتیب عادل). جماعت. (اقرب الموارد) (لسان العرب) : ایزد... تقدیر چنان کرده است که ملک را انتقال افتد از این امت بدان امت و از این گروه بدان گروه. (تاریخ بیهقی). ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل چنین فتنه چرایید. ناصرخسرو. امت خود را بخواهم من از او گر نگرداند زعارف هیچ رو. مولوی. - امت پناه، کسی که امت را پناه دهد: داور مهدی سیاست، مهدی امت پناه رستم حیدرکفایت حیدر احمد لوا. خاقانی
در شفارود امرود را گویند. (از جنگل شناسی، تألیف کریم ساعی ص 238). گلابی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به امبرود و امرود و گلابی شود، مرد جامع خیر. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (ناظم الاطباء). مقتدای مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : که هر یکی از ایشان در ایالت و سیاست و عدل و رأفت علیحده امتی بوده اند. (کلیله و دمنه). رجوع به امه شود. - امت مرحوم (یا مرحومه) ، گروه پیروان رحم شده. مسلمانان. (فرهنگ فارسی معین) : در میان امت مرحوم باش سنت احمد مهل محکوم باش. مولوی. ، گروه. گروه از هر صنف مردم و از هر جنس حیوانات. (منتهی الارب) (از کشاف اصطلاحات الفنون) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گروه. (نصاب) (ترجمان، ترتیب عادل). جماعت. (اقرب الموارد) (لسان العرب) : ایزد... تقدیر چنان کرده است که ملک را انتقال افتد از این امت بدان امت و از این گروه بدان گروه. (تاریخ بیهقی). ای امت بدبخت بدین زرق فروشان جز کز خری و جهل چنین فتنه چرایید. ناصرخسرو. امت خود را بخواهم من از او گر نگرداند زعارف هیچ رو. مولوی. - امت پناه، کسی که امت را پناه دهد: داور مهدی سیاست، مهدی امت پناه رستم حیدرکفایت حیدر احمد لوا. خاقانی
انبر. (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء). کلبتان و آن چیزیست که حداد بدان آهن گیرد. (زمخشری) : بجای انبور دست در کوره کرد و آهن تفسیده بیرون کرد. (تذکرهالاولیاء عطار). کلبتان، انبورآهنگران. (بحر الجواهر) (منتهی الارب). کتیفه، انبورآهنگران. (منتهی الارب).
انبر. (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء). کلبتان و آن چیزیست که حداد بدان آهن گیرد. (زمخشری) : بجای انبور دست در کوره کرد و آهن تفسیده بیرون کرد. (تذکرهالاولیاء عطار). کلبتان، انبورآهنگران. (بحر الجواهر) (منتهی الارب). کتیفه، انبورآهنگران. (منتهی الارب).