جدول جو
جدول جو

معنی اماطیطس - جستجوی لغت در جدول جو

اماطیطس
سنگی است که در طب قدیم برای قطع سیلان خون بکار میرفت. در فارسی شادنه و در عربی شادنج (معرب شادنه) و حجرالدم نامیده میشود. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 34 و 161). رجوع به شادنه و شادنج و حجرالدم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ طی طِ)
لغتی است بیونانی ومعنی آن بفارسی ’سنگ زاییدن آسان کن’ باشد و آن دانه ایست سیاهرنگ بمقدار جوزبوا، بغایت املس و صلب و دشوارشکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی ’گن ابلیس’ خوانند یعنی خایۀ شیطان و بعربی حجرالولاده گویند چه هرگاه در زیر زنان آبستن دود کنند بزایند و اگر با شیر زنان سحق کنند و قدری پشم را بدان بیالایند و زنی که نمیزاید بوقت جماع بخود برگیرد آبستن شود. گویند چون آنرا در دست گیرند و باکسی مخاصمت کنند بر آن کس غالب آیند. (برهان قاطع) (از آنندراج). بیونانی اکتمکت است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به حجرالولاده و گن ابلیس و اکتمکت شود
لغت نامه دهخدا
(اَ طُ)
معرب از یونانی، در تحفۀ حکیم مؤمن بصورت اماریطن و در ذیل قوامیس العرب دزی بصورت اماریقون آمده. اسم نباتی است از نوع قیصوم، قدش کمتر از ذرعی و برگش باریک و پراکنده و قبۀ او مستدیر و سفید و بعضی سرخ است. بقدر فندقی است و بر گرد قبۀ آن دایرۀ زردی است و بیخش باریک و محل روییدن آن کوههای بی جنگل است. در تنکابن لیارو نامند. گرم و لطیف و ملطف و قطعکننده اخلاط غلیظ وادرارآور است. (از تحفۀ حکیم مؤمن ص 33) (مخزن الادویه ص 105) (مفردات ابن البیطار ص 65). گیاهی است از تیره مرکبیان که گریبانک گلهایش در فصول مختلف پایدار می ماند. اماریقون. ابزارالعذارا. (فرهنگ فارسی معین). دزی اماریقون آورده و بابونۀ سفید معنی کرده است. (ذیل قوامیس العرب دزی ج 1). ابن البیطار نویسد: گروهی آنرا از انواع اقحوان دانسته اند ولی بحقیقت از انواع آن نیست بلکه بعقیدۀ من از انواع قیصوم است. (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 56). رجوع به قیصوم و اماریقون و اقحوان و مفردات ابن البیطار و فرهنگ گیاهی ذیل Amarante و واژه نامۀ گیاهی ذیل Amaranthus شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
حشیشی باشد و آن را گلی است بنفش رنگ که شیرازیان آن را ماش دارو خوانند. یرقان را سود دارد و آن را کمافیطوس هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج). صنوبرالارض. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
نام گیاهی است بنام صنوبرالارض و آن را کمافیطوس نیز مینامند
لغت نامه دهخدا
اسم خشخاش مقرن است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کَ طُ)
مأخوذ از یونانی، گیاهی حشیش مانند که گل آن بنفش رنگ است و تخم آن را به شیرازی ماش دارو گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به کیمافیطوس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ املیس. دشتهای خشک بی گیاه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). صحاری عقیم. (از آنندراج). رجوع به املیس شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حمطوط. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به حمطوط شود، جمع واژۀ حمطاط. هر دو به معنی کرمی است که در گیاه باشد. (منتهی الارب). رجوع به حمطاط شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
طماطم. گوجه فرنگی. (دزی ج 2 ص 59)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
متفرقه. (منتهی الارب) (آنندراج). جمعی است بی مفرد. (یادداشت مؤلف) ، گروه متفرق، جامۀ شکافته و کفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، سواران متفرق و پریشان. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ شمطاط، جمع واژۀ شمطوط. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ شمطیط. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به شمطاط، شمطوط و شمطیط شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
یونانی تازی شده سنگ زایمان از گیاهان دارویی دانه ایست سیاه رنگ بمقدار جوزبوا بغایت املس و صلب و دشوار شکن و چون بجنبانند مغز آن در درون وی صدا کند و آنرا بشیرازی (گن ابلیس) (خایه شیطان) و بعربی حجرالولاده گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامانیطس
تصویر خامانیطس
یونانی ماشدارو (گویش شیرازی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امالیس
تصویر امالیس
جمع املیس، کویرها شوره زارها
فرهنگ لغت هوشیار